Blogger Template by Blogcrowds



پدیدآورنده:خدیجه عالمی ،

،
اشاره:
مهم‏ترین رسالت جامعه‏ی اسلامی ایران، شناسایی الگوهای دینی و اسلامی است. معرفی این الگوها در مسایل زنان از ضروری‏ترین نیازها در شناخت صحیح شخصیت انسانی و جایگاه اجتماعی زنان می‏باشد. زنان مسلمان همواره در صحنه‏های مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی از صدر اسلام تا به امروز، حضور جدی داشته‏اند. نمونه‏ی این‏گونه فعالیت‏ها از سوی زنان مسلمان در مواردی; مانند نهضت تنباکو، مشروطه مقابله با کشف حجاب و روند انقلاب اسلامی ایران به خوبی نمایان است. در جریان انقلاب اسلامی ایران، گام‏های مهمی در جهت نفی سلطه‏گری از سوی زنان مسلمان ایران برداشته شد. زنان ایران با رسیدن به خودآگاهی و خودباوری، با اشتیاق تمام پذیرای نظام اسلامی شدند. آن‏ها با آگاهی نسبت‏به مبانی احکام اسلامی و با تلاش و مبارزه، خود را از قید اسارت خائنان به جایگاه زن آزاد کرده و در این آزادی «زینب گونه‏» وارد عرصه‏های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شدند. در این مقاله به بررسی نقش الگوپذیری زنان ایرانی در پیشبرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران خواهیم پرداخت. بدون شک این الگوپذیری بر گرفته از نقش حضرت زینب ( علیها السلام) در واقعه‏ی کربلا است. رهبری حضرت زینب ( علیها السلام) در جریان عاشورا و استواری وی در این راه، همواره در جوامع اسلامی به عنوان الگوی‏برتر و بی‏نظیر در نزد زنان بوده است. به عبارتی در قیام‏های اسلامی نه تنها بحث از عاشورا و پیروی امام حسین ( علیه السلام) مطرح می‏شود، بلکه نقش بزرگ حضرت زینب ( علیها السلام) به عنوان الگو و سرمشق نیز مد نظر قرار می‏گیرد.
اتخاذ حجاب و پوشش اسلامی و فعالیت آن‏ها در روند مبارزات و هم‏چنین شهادت‏طلبی زنان و ترویج فرهنگ آن در جامعه‏ی ایران، از جمله اصولی بود که بانوان مبارز ایرانی به پیروی از حضرت زینب (علیهاالسلام)، برای پیشبرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران سر لوحه قرار دادند.
اگر چه در قیام‏ها و مبارزات، حضور فیزیکی مردان مانع از برجستگی نقش زنان می‏گردد، اما بدیهی است اصول اولیه برای ایجاد مقدمات در قیام‏ها و مبارزات به نقش غیرمستقیم زنان مرتبط می‏گردد. با توجه به شرایط موجود در دوره‏ی قبل از انقلاب اسلامی، تعیین الگو و سرمشق از سوی زنان ایرانی جهت‏شرکت در مبارزات انقلابی، ضرورت داشت. تبیین الگو در حرکت‏های اجتماعی در واقع به عنوان هدف و مسیری مشخص برای زنان ایران به شمار می‏رفت. بنابر این اولین توجه زنان مسلمان ایرانی و مبارز، توجه به امر حجاب و پوشش مناسب بود. به عبارتی زنان مبارز ایرانی، ارزش‏های مذهبی خود را از ارزش‏های مورد تبلیغ دوره‏ی پهلوی جدا کردند. می‏توان چنین اظهار نمود که شرکت زنان ایرانی در صفوف مقدم انقلاب اسلامی ایران، نشان‏دهنده‏ی عدم انطباق خواسته‏های فرهنگی آنان با فرهنگ رایج در جامعه‏ی ایران بود. حضور زنان در صحنه‏های انقلاب، نشان‏گر نفی نظریه‏ی «حجاب مانعی برای زن‏» بود. بدین ترتیب با اتخاذ حجاب، اولین گام‏های زنان ایران در ورود به مبارزات انقلابی برداشته شد. بدون شک اتخاذ پوشش اسلامی از سوی زنان ایرانی با پیروی از الگویی مانند حضرت زینب (علیهاالسلام) بود. زنان به این درک رسیده بودند که در عین حفظ ضوابط و موازین شرعی، می‏توانند در سازندگی و ایجاد یک جامعه‏ی اسلامی سهیم باشند. الگوپذیری زنان ایران را می‏توان به وضوح در سخنان امام خمینی یافت. ایشان در سخنان خود با اشاره به شجاعت‏حضرت زینب ( علیها السلام) زنان جامعه‏ی ایران را به زنان صدر اسلام تشبیه نمودند. (1)
این سخن بیان‏گر این مطلب است که ادعای مخالفین حجاب مبنی بر این که حجاب مانع فعالیت زن است، ادعایی پوچ و بیهوده است. هدف آن‏ها از طرح این ادعا، چیزی جز سودجویی و پرداختن به لهو و لعب نیست. اتخاذ حجاب از سوی زنان، افزایش ایمان و رشد آگاهی‏های سیاسی، مذهبی و فرهنگی آنان را به دنبال داشت. به تعبیر امام خمینی (قدس سره) «زنان ایران، آزادی خود را در پوشش اسلامی یافته بودند» ; (2) و این امر از اقدام زنان علیه فرهنگ رایج دوره‏ی پهلوی روشن می‏گردد.
امام خمینی در این مورد صریحا اظهار فرمودند که تحول ایجاد شده در زنان ایران و گرایش آن‏ها به حجاب اسلامی، تحولی عظیم و بزرگ است و اگر انقلاب نتایج دیگری نداشته باشد این یک امر، برای انقلاب ما کافی است. ایشان در ادامه‏ی مطالب خود افزودند: «بانوان در دوره‏ی پهلوی به این آگاهی رسیدند و به حجاب گرایش یافتند و در انقلاب شرکت کردند. این تحول در زنان بالاترین تحول در جامعه‏ی ما است.» (3)
به عبارتی، در نگاه امام خمینی شخصیت اجتماعی زن مسلمان و حضور سازنده‏ی او در جامعه، تنها با حفظ جهات شرعی ممکن است که مهم‏ترین اصل آن عفاف و حجاب می‏باشد. (4) تاکید امام خمینی بر مشارکت‏بانوان در جهاد شرعی نیز بر همین اصل استوار بود. امام خمینی در جریان انقلاب اسلامی ایران، ماندن زنان در خانه و بیرون نیامدن آن‏ها را غلط شمرد و به شرکت زنان در جنگ‏های صدر اسلام تصریح کرده و فرمود: (5)
«زنان ایران نه تنها خود به اتخاذ پوشش صحیح مبادرت می‏کردند، بلکه یکدیگر را به این امر تشویق می‏کردند. گزارش‏های فراوان در این مورد، حاکی از آن است که آموزگاران مدارس، دانش‏آموزان را به پوشیدن مقنعه تشویق می‏کرده‏اند.» (6)
تحول روحی همیشه منحصر به تحول مثبت نیست. تحول منفی زن به شکل گسترش انحرافات اخلاقی، از هم‏پاشیدگی نظام خانواده، پیدایش گروهک‏های مختلف; مانند هیپی‏گری، پانکیسم و سپس بیماری‏های روحی - روانی و افسردگی در جامعه نمودار می‏شود. بنابراین می‏توان اظهار کرد که جهت و مسیر حرکت افراد در جامعه، وابسته به تحول روحی زنان است.
نقش زنان در قیام و مبارزات انقلاب اسلامی
اصل مهم دیگر، نقش رهبریت زنان در قیام و مبارزات انقلاب اسلامی است. نقش این امر به شکل افزایش روحیه‏ی نبرد و ایجاد نیروی شجاعت مردان نمودار است. به عبارتی، زنان در انقلاب اسلامی ایران با حضور در صحنه‏های مبارزه، نقش اصلی را در عبرت‏گیری مردان ایفا می‏کردند.الگوپذیری زنان ایران از حضرت زینب (علیهاالسلام) به حرکت و رهبریت آن‏ها در انقلاب اسلامی ایران زیبایی و هدف بخشید. حضرت زینب (علیها السلام) نه تنها در روند نهضت کربلا، با استقامت و بردباری خود باعث تثبیت روحیه‏ی خانواده‏ی خود در شرایط بحرانی گردید، بلکه پس از کربلا نیز با سخنان قاطع خویش علیه حکومت‏یزید، حیرت حاضرین را برانگیخت. (7) بر ملا کردن ریشه‏های فساد در دستگاه اموی و حکومت‏یزید از جانب حضرت زینب ( علیها السلام) نه تنها رجال حکومت‏یزید را به حیرت واداشت، بلکه هنوز نیز مورخین در حیرت مانده‏اند که چگونه یزید جرات نکرد سخنان حضرت زینب ( علیها السلام) را قطع کند. بدون شک زنان و دختران شهدای کربلا نیز با الگو پذیری از حضرت زینب ( علیها السلام) بردباری خود را حفظ می‏کردند. نطق حضرت زینب ( علیها السلام) باعث رشد آگاهی اذهان مردم شد. شورش مردم مدینه، قیام توابین و سپس قیام مختار، از نمونه‏های برجسته‏ی نتایج کربلا و گفتارهای قاطع حضرت زینب ( علیها السلام) است. به عبارتی، حضرت زینب (علیهاالسلام) نه تنها به عنوان روحیه دهنده برای خانواده‏ی شهدای کربلا بود، بلکه با به دست گرفتن رهبری اسرای کربلا شجاعت را در روح مسلمین و به ویژه مردان دمید.
سخنان امام خمینی (قدس سره) در تجلیل از مقام زن، بیان‏گر مطالب فوق است. ایشان در سخنانی از مقام زنان، به ویژه زنان قم تجلیل کرده و به شرکت آن‏ها در مبارزات انقلاب اسلامی اشاره کرده است. امام (قدس سره) صریحا ذکر کرده‏اند که زنان در صفوف مقدم نهضت‏بودند و مردها از زنان الهام می‏گرفتند. (8) در سخنرانی دیگری امام خمینی (قدس سره) ضمن تشکر از بانوان، شجاعت زنان را عامل افزایش شجاعت مردان ذکر نمودند. (9)
زنان ایران مبارزات مستقیم خود را با حضور در تظاهرات آغاز کردند. حضور آنان در تظاهرات به عنوان یک عنصر تکمیل کننده در کنار مردان محسوب می‏گردید. طبق اسناد و مدارک موجود، اسامی بسیاری از زنان محصل و دانشجو ثبت‏شده که نشان‏گر حضور فعال آن‏ها در برقراری تظاهرات است.
به گزارش برخی از این اسناد، دختران دبیرستانی، هم کلاسی‏ها و محصلین را علیه دستگاه دولتی تحریک نموده و مباحثی در مورد امام خمینی ذکر می‏کرده‏اند. هم چنین در این گزارش‏ها اظهار شده است که اکثر دختران در کلاس درس، از آموزگاران خود در مورد مسایل سیاسی و انگیزه‏ی خروج امام خمینی از ایران سؤال می‏کنند. (10) زنان ایران نه تنها به مسایل سیاسی علاقه‏مند شده بودند، بلکه خود نیز در این مسایل فعالیت می‏کردند. آن‏ها در مدارس، شعارهایی را در حمایت از امام خمینی بر دیوار مدرسه می‏نوشتند. (11) بانوان آموزگار نیز دانش‏آموزان را در حمایت از انقلاب اسلامی تشویق می‏نمودند. (12)
حضور زنان در طیف گسترده و انبوه در مساجد و شرکت در سخنرانی‏ها نشان‏گر شرکت آنان در فعالیت‏های سیاسی است. (13) این امر به روشنی نشان‏دهنده‏ی آن است که زنان به عنوان عضو تکمیل کننده در پیروزی انقلاب اسلامی ایران سهیم بوده‏اند.
زنان ایران در فعال نگه داشتن روحیه‏ی انقلابی، تدابیر ظریفی به کار می‏بردند. فرستادن عمل‏کردهایی از تظاهرات به عنوان کارت تبریک برای یکدیگر، یک حرکت‏بسیار ظریف و دقیق در امر تبلیغات بود که از جانب بانوان صورت می‏گرفت. (14)
شواهد نشان می‏دهد که زنان ایران در شهرهای مختلف، جلسات سیاسی دایر کرده و در تظاهرات خیابانی به همراه فرزندان خردسال خود شرکت می‏کردند. (15) امام خمینی حضور فعال زنان در تظاهرات و ایستادگی آن‏ها در مقابل توپ و مسلسل را برخاسته از ایمان دانسته و صریحا اعلام کردند که خانم‏ها از شهادت نمی‏هراسند. (16) به تعبیر امام جرات و شجاعت زنان ایران مانند یک معجزه بود. (17)
زنان ایران همواره یکدیگر را به مطالعه‏ی کتاب و شناخت استعمار و سپس شرکت در جهاد مقدس تشویق می‏کردند. (18) فعالیت زنان مذهبی در روند انقلاب اسلامی در طیف گسترده وجود داشت. (19) رژیم پهلوی از زنان مذهبی به عنوان افراد متعصب نام می‏برد و ذکر می‏کرد که این زنان در جامعه ایجاد اخلال می‏نمایند. (20)
ایجاد اعتصاب در بازار از دیگر اقدامات زنان مبارز ایران در روند پیروزی انقلاب اسلامی ایران بود. زنان در قوت بخشیدن به اعتصاب غذای زندانیان در فروردین سال 1357 نقش اساسی ایفاکردند. (21) آن‏ها در حمایت از این اعتصاب، با به راه انداختن تظاهرات و به دست گرفتن پلاکارد، شکایت‏خود را از ارتش و نخست وزیر وقت اعلام کردند. عده‏ای از آن‏ها در این جریان با تهاجم پلیس روبه رو شده و به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و تعدادی نیز دستگیر شدند. (22)
حضور گسترده‏ی زنان در واقعه‏ی 17 شهریور که 650 تن از آنان در میدان شهدا به شهادت رسیدند، نقش بزرگ زنان را در انقلاب اسلامی ایران آشکار می‏کند. (23)
صدور فتوی از سوی امام خمینی (قدس سره) مبنی بر این که زنان ضمن حفظ حجاب، موظف به شرکت در فعالیت‏های اجتماعی هستند، منجر به انبوه‏ترشدن حضور زنان که تعداد آن‏ها تا 650 هزار نفر نیز ذکر شده است، گردید. (24)
تقویت‏حضور زنان در روند پیروزی انقلاب اسلامی ایران، یک اصل مهم را در جامعه‏ی ایران آشکار نمود و آن نیروی بزرگ زنان بود که تا آن زمان، این چنین جدی و گسترده، نیروی باطنی خود را به نمایش نگذاشته بود. روند فعالیت‏های گسترده‏ی زنان نشان می‏دهد که نوع فعالیت آن‏ها همانند فعالیت‏های مردان بوده است. اتخاذ اصول اولیه به تبعیت از حضرت زینب ( علیها السلام) از سوی زنان ایران نیروی ناشناخته‏ی آنان را نه تنها بر مردان، بلکه بر تمامی جوامع مسلمان و غیر مسلمان آشکار نمود. زنان ایران با حفظ موازین شرعی و با رعایت اصول اسلامی، نه تنها از جریانات سیاسی و فعالیت در مبارزات عقب نماندند، بلکه خود نیز به عنوان نقش تعیین کننده، در جریانات سیاسی سهیم شدند.
اتخاذ پوشش اسلامی، پیش‏قدم بودن در مبارزات انقلابی، ایجاد جلسات سیاسی، شرکت در تظاهرات و ایستادگی در مقابل مسلسل‏ها نشان می‏دهد که زنان ایران نه تنها در امور سیاسی نسبت‏به مردان عقب نبودند، بلکه حضور آنان در فعالیت‏ها، نیرو و قوت مردان را تقویت می‏بخشید. امام خمینی نیز نقش بانوان را در نهضت اسلامی بالاتر از نقش مردان اعلام کردند. (25)
دستگیری زنان مبارز و شکنجه کردن آن‏ها از سوی ساواک، نشان‏گر الگوپذیری دقیق زنان ایران به تبعیت از حضرت زینب ( علیها السلام) است. مدارک و اسناد نشان می‏دهد که ساواک در شکنجه کردن مبارزین هیچ تفاوتی میان زن و مرد قایل نبود. عده‏ای از مبارزین زن تا آخرین لحظه زیر شکنجه مقاومت کرده و حتی از گفتن نام حقیقی خویش، خودداری می‏کردند. (26)
بسیاری از بانوان دستگیر شده، زیر شکنجه‏ی ساواک به شهادت می‏رسیدند. طبق گزارشی، در زندان «اوین‏» آلبومی تهیه شده بود که عکس و مشخصات تمامی دانشجویان دانشگاه‏ها و سایر مؤسسات جمع‏آوری شده بود. در صورت دستگیری فردی، عکس وی با علامت ضربدر مشخص می‏گردید. (27)
طبق این گزارش، در زندان اوین لباس‏های پاره شده و خون آلود زنان زندانی دیده می‏شد که علاوه بر آن، دیوارها و کف همه‏ی سلول‏های زندان خون آلود بود و حکایت از آن داشت که زنان مبارز مورد شکنجه قرار گرفته‏اند. (28) مهم‏ترین و برجسته‏ترین اصل که روند پیروزی انقلاب اسلامی ایران را تسریع می‏کرد، نقش شهادت‏طلبی زنان ایران و ترویج فرهنگ آن در میان جامعه بود. امام خمینی شهادت طلبی را تحولی عظیم به شمار آورده و تاکید نمودند که شهادت طلبی بالاتر از اصل مبارزه است. (29) زنان ایران نبرد علیه رژیم طاغوت را به «جهاد مقدس‏» تعبیر کرده و آن را جزو وظایف دینی به شمار می‏آوردند. زنان با ذکر این نکته که شهادت اجر اخروی دارد، یکدیگر را به این امر تشویق می‏نمودند. (30) تبلیغ زنان ایران به شهادت و افتخار آنان به شهادت مردان خویش، منحصر به شعار نبود، بلکه بسیاری از زنان در زندان‏های ساواک به شهادت رسیدند. (31)
شهادت‏طلبی زنان ایران
والاترین درجه‏ی فداکاری زنان ایران به شکل شهادت نمودار شد که به عنوان آخرین اقدام لازم در تکمیل روند مبارزات مورد استفاده قرار گرفت. این امر به تبعیت از حضرت زینب ( علیها السلام) بود. حضرت زینب (علیهاالسلام) نه تنها در برابر اجساد شهدای کربلا و به ویژه امام حسین ( علیه السلام) بی‏تابی ننمود، بلکه با صراحت فرمود: «ما رایت الا جمیلا; آن چه می‏بینم جز زیبایی چیز دیگری نیست.» پرده گذاشتن بر صحنه‏های فجیع کربلا و نگریستن به شهادت و زیبایی آن، نشان‏گر اوج استقامت و صبوری حضرت زینب ( علیها السلام) است. شهادت‏طلبی زنان ایران در پیشبرد پیروزی انقلاب اسلامی آن چنان مهم بود که امام خمینی در این زمینه خطاب به زنان فرمود: «به شما که با مبارزات خویش، روی ابرقدرت‏ها را سیاه کردید، درود می‏فرستم و در مقابل صبر و استقامتتان خاضع وخاشعم.» (32) هم چنین در پیامی دیگر شجاعت زنان و شهادت‏طلبی آنان را برخاسته از نور ایمان معرفی نمود. (33)
داشتن آرزوی شهادت از سوی زنان ایران و افتخار کردن به شهادت مردان خویش، موجب حضور فعال مردان و تقویت روحیه‏ی آن‏ها گردید. بدین ترتیب حضور زنان مبارز ایران به عنوان قشر مستقل، در تکمیل فعالیت‏ها و مبارزات مؤثر واقع شد و انقلاب اسلامی را به پیروزی رساند. امام خمینی نیز در پیامی اساس پیروزی ملت را شهادت دانسته و تاکید فرمود: مسلمانان صدر اسلام با داشتن روحیه‏ی شهادت‏طلبی پیشرفت نمودند. (34)
بنابراین با بررسی روند فعالیت‏های زنان در جریان انقلاب اسلامی می‏توان به این نتیجه دست‏یافت که زنان به عنوان قشری از افراد جامعه، به طور مستقل ایفای نقش می‏کردند. این ادعا که زنان در مسایل سیاسی و اجتماعی دنباله رو مردان هستند، نظریه‏ی صحیحی نیست. روندفعالیت‏های زنان ایران نشان می‏دهد که آنان با درک اصول و آگاهی‏های مستقل سیاسی، در فعالیت‏های سیاسی شرکت می‏کردند; زیرا تبعیت زنان از مردان منجر به توقف فعالیت آن‏ها و حتی تضعیف‏کردن روحیه‏ی مردان در شرایط بحرانی می‏گردید. بنابر این نیرویی برتر در تثبیت فعالیت‏های زنان ایران لازم بود که این نیرو از طریق تبیین الگو و پیروی از بانوی بزرگ اسلام حضرت زینب (علیهاالسلام) امکان‏پذیر گردید.
پی‏نوشت‏ها:
1. صحیفه‏ی نور، جلد 6، ص 187.
2. همان، جلد 2، ص 259.
3. همان، جلد 14، ص 130.
4. همان، جلد 14، ص 230.
5. همان، جلد 4، ص 59.
6. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب چهارم، ص 301.
7. اللهوف، ص 237.
8. صحیفه‏ی نور، جلد 5، ص 176.
9. همان، جلد 5، ص 153.
10. کتاب چهارم، ص 342- 354.
11. همان، ص 342.
12. همان، ص 320.
13. همان، ص 267.
14. همان، ص 354.
15. صحیفه‏ی نور، جلد 3، ص 102.
16. همان، جلد 6، ص 120.
17.همان، جلد 6، ص 120.
18. کتاب چهارم، ص 301.
19. صحیفه‏ی نور، جلد 16، ص 126.
20. کتاب چهارم، ص 320.
12. ویژگی‏های انقلاب اسلامی، ص 59.
22. همان، ص 59.
23. همان، ص 59.
24. همان، ص 60.
25. صحیفه‏ی نور، جلد 18، ص 262.
26. اسرار زندان اوین، ص 78 و 125.
27. همان، ص 92.
28. همان، ص 80.
29. ایثار و شهادت در مکتب امام خمینی (آثار موضوعی دفتر یازدهم)، ص 96- 97.
30. کتاب چهارم، ص 301.
31.اسرار زندان اوین، ص 125.
32. .صحیفه‏ی نور، جلد 14، ص 10.
33.همان، جلد 6، ص 120.
34. همان، جلد 9، ص 20.


پدیدآورنده: دکتر ثریا مکنون ،

،
مقدمه
شناسایی و تحلیل منزلت زنان نمونه‏ی صدر اسلام; از جمله حضرت فاطمه‏ی زهرا علیها السلام و حضرت زینب علیها السلام در سال‏های بعد از انقلاب به صورت‏های مختلف، با هدف الگو سازی انجام گرفته که حاصل آن عمدتا از دو شکل خارج نیست:
1. «ارائه‏ی الگوی زن مطلوب‏» یا به عبارتی دیگر، تشریح روش زندگی حضرت فاطمه‏ی زهرا علیها السلام از کودکی تا نوجوانی و جوانی، با طبقه بندی‏های انتزاعی; مانند زندگی فردی، اجتماعی، خانوادگی، اقتصادی، سیاسی... و توصیه به زنان جوان در تلاش برای تاسی جستن به این بانوی بزرگوار در زندگی.
ویژگی‏ها و خصوصیات این شکل از الگو سازی عبارتند از:
الف: توجه به رفتار حضرت در عمل، بدون ملاحظه‏ی ارتباط بین رفتار و عکس العمل‏های مختلف;
ب: عدم ملاحظه‏ی حالت‏های روحی، انگیزه، حساسیت و خصوصیات ذهنی مؤثر و مقدم بر رفتار;
پ: عدم توجه به شرایط زمانی موجود و ضرورت پیشنهاد نمونه‏ی رفتاری با ملاحظه‏ی شرایط زمانی و مکانی، برای تغییر در حالت‏های روحی، ذهنی و رفتاری و ملاحظه‏ی نسبت‏بین آن‏ها.
2. «شناسایی مقاطع مختلف زندگی آنان‏» شکل دیگر برخورد با خصوصیات زنان نمونه‏ی صدر اسلام، شناسایی مقاطع مختلف زندگی آنان و انتخاب برخی خصوصیات ویژه از عمل‏کرد آنان، متناسب با نیازهای تولید شده در جامعه‏ی فعلی می‏باشد.
مشخصات این شکل از الگو سازی نیز عبارتند از:
الف: پذیرش نیازهای تولید شده توسط نظام غیر دینی و تلاش در تطبیق دین با آن نیازها;
ب: تعبیر و تفسیر به رای بعضی خصوصیات رفتاری ائمه‏ی معصومین، به ویژه بانوان مکرم صدر اسلام علیهم السلام;
پ: جدا دیدن زندگی فردی و اجتماعی، و پذیرش زندگی حضرت زهرا علیها السلام برای زندگی فردی و همراهی با افراد غیر متدین در امور اجتماعی.
دیدگاه‏های فوق، اگر چه هر دو، پذیرش دین و تولی به ولایت معصومین را دارا هستند، لکن عدم ملاحظه‏ی شرایط زمانی و مکانی زن در جهان و در جامعه اسلامی (در دیدگاه اول) یا اصل قرار دادن «شرایط‏» و تنظیم مدل و تطبیق قواعد اسلامی و خصوصیات زندگی ائمه معصومین علیها السلام; (در دیدگاه دوم) نتوانسته‏اند آن گونه که باید در معرفی بزرگان دینی، به ویژه در الگوسازی برای زنان مسلمان و سایر زنان جهان موفق باشند.
3. دیدگاه سوم، زنان صدر اسلام را به عنوان الگوی عملی برای جامعه‏ی موجود، مطالعه و بررسی می‏نماید. توجه به کلیه‏ی ابعاد و خصوصیات رفتاری و حاکمیت‏یک هدف شامل بر کلیه‏ی حالات، ذهنیات و رفتارها، از ضروری‏ترین مبانی این نگرش می‏باشد.
نمونه‏هایی از امتیازات نگرش سوم که بعدا توضیح بیشتر آن ارائه می‏گردد عبارتند از:
الف: در نظر گرفتن نقش کلیه‏ی ابعاد زندگی حضرت زهرا علیها السلام یا حضرت زینب علیها السلام که محور اصلی آن توجه به جهت ولایتی بوده و در هیچ زمانی از زندگی آن‏ها محو نشده است.
ب: ملاحظه‏ی روش معصومین علیهم السلام‏که ریشه‏ی آن در تکوین و در تاریخ بوده و جریان ولایت آنان بر جامعه امتداد همان ولایت تاریخی است.
پ: ارائه‏ی تعریف جدید و توسعه یافته از ولایت و ضرورت تاثیر عبادات فردی و اجتماعی در تغییر الگوی تولید، توزیع و مصرف در جامعه.
معرفی مفاهیم جدید در ارائه‏ی الگوی مطلوب
علاقه‏ی مردم به ولایت الهی و ائمه‏ی معصومین از دیرباز وجود داشته و به انحاء گوناگون، این علاقه را ابراز داشته‏اند. ولی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تعریف جدیدی از مفاهیم دینی در جهان مطرح شده که حتی عبادت و پرستش نیز با تعریف تکاملی، در شکل اقامه‏ی نظام الهی و توسعه‏ی قدرت خدا در زمین از سطح فردی درآمده و در سطح جهان مطرح گردید. مفاهیمی چون ایثار، شهادت، تولی به ولایت، از جمله مفاهیمی هستند که علاوه بر بعد «پرستش‏» و «تعبد» با شکل جدید و همراه با شخصیت‏هایی که مفاهیم به آن‏ها شناخته می‏شود در دنیا مطرح شده و محور قرار گرفته است.
مدل شناسایی شخصیت تاریخی حضرت زینب علیها السلام
برای شناخت صحیح و کامل زندگی حضرت زهرا، یا حضرت زینب علیها السلام نیاز به یک مدل با شاخصه‏های متناسبی می‏باشد که بتواند به طور متناسب، کلیه‏ی ابعاد زندگی این شخصیت‏ها را ترسیم و تحلیل نماید و از نسبت دادن به این بزرگواران به شکل تخمینی یا با برداشت‏شخصی و بدون نتیجه برای تغییر وضعیت جامعه، پیش‏گیری نماید.
زندگی حضرت فاطمه‏ی زهرا علیها السلام به عنوان کامل‏ترین اسوه، از آن جهت الگو است که ایشان در تمامی زندگی از ولایت پیروی و حمایت کردند. زمانی که جنگ تهاجمی اسلام علیه کفر واقع می‏شد ایشان به عنوان بهترین پرستار ایفای وظیفه می‏نمودند. وقتی جنگ حالت تدافعی پیدا می‏کرد، ایشان خود را سپر ولی خود حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام می‏نمودند، تا جایی که حتی با وجود حضور حضرت علی علیه السلام در خانه، حضرت زهرا علیها السلام پشت در آمدند (البته با اذن حضرت علی) و تا آخرین رمق، از مقام ولایت زمان خود دفاع نمودند و تمام حیات گران قدر حضرت زهرا علیها السلام صرف حمایت از ولایت گردید. این گونه موضع‏گیری برای احقاق حق باید در دستگاه توسعه‏ی نفوذ اسلام در برابر کفر بررسی شود و خطبه‏های حضرت زهرا علیها السلام و حضرت زینب علیها السلام ارزیابی و اثر تاریخی آن ملاحظه گردد که معصومین علیهم السلام در تمامی موضع گیری‏های خویش، سرپرستی و توسعه‏ی تاریخ را بر عهده داشتند.
در این بخش، بعضی از مفاهیمی که در ساختن یک مدل کاربردی برای شناسایی شخصیت‏حضرت زینب علیها السلام وجود دارد و قابل تعمیم به سایر معصومین علیهم السلام نیز می‏باشد، اجمالا بیان می‏گردد:
عوامل مؤثر برای تحلیل و برنامه
زندگی حضرت زینب علیها السلام منحصر به یک سری صفات و خصوصیات مطلق و ثابت نیست، اگر چه جهت واحد و هدف شاملی بر کلیه‏ی حرکات، رفتار و روحیات حضرت حاکم است. عواملی که می‏تواند برای شناسایی شخصیت‏حضرت محور قرار گیرد، شامل «عوامل درون زا» ، «عوامل برون زا» ، و «سطح موضع‏گیری نسبت‏به نیازها» است.
عوامل درون‏زا
«بی نیازی و استغنا» در عالی‏ترین سطح، موجب پیدایش صفت «شرافت‏» (ضد دنائت) در حضرت شده که با بی‏نیازی در سطوح پایین‏تر (که آن هم درجه‏ی متناسبی از شرافت را ایجاد می‏کند) تفاوت دارد.
عامل بعدی «انتخاب هدف برتر» و متعالی در مقابل ارضای نیازهای شخصی و فردی است که در سطوح مختلف و به تناسب ظرفیت در اشخاص وجود دارد، ولی برای حضرت زینب علیها السلام در بالاترین سطح مطرح است.
صفت‏بعدی، «مقاومت‏» و ایستادگی در برابر مشکلات تا درجه‏ی به ذلت کشاندن دشمن است که در قضیه‏ی کربلا، جلوه‏ی کامل آن مشاهده می‏شود.
وجود هر سه عامل (بی نیازی، هدف برتر، و مقاومت در برابر مشکلات) مجموعه‏ی عوامل درون‏زا را تشکیل می‏دهد.
ملاحظه‏ی رفتار و عمل یک شخصیت تاریخی; مانند حضرت زینب علیها السلام معرف عالی‏ترین درجه از «بی نیازی‏» ، یا به عبارتی، خود صفت «بی نیازی‏» است. «استقامت‏» آن بزرگوار در برابر مرارت‏ها هم تا مرحله‏ی جان است و کلیه‏ی رفتار و کردار وی حول محور برتری‏جویی آرمان اوست، به این جهت در عین این که شدیدترین مقاومت و برخورد را در موضع‏گیری با دشمن دارد، در همان وضعیت، در برابر درخواست‏یک کودک چنان با عطوفت و رحمت رفتار می‏نماید که در طول تاریخ نظیر آن دیده نمی‏شود.
وجود این عوامل در عالی‏ترین سطح، بیانگر حرکت‏حضرت زینب علیها السلام در جریان عاشورا است و چارچوب یک مدل شناخت رفتاری را برای سایر زنان نمونه شکل می‏دهد.
عوامل برون‏زا
شناخت‏سه شاخصه‏ی درونی از میان صفات رفتاری برای هر موضوع و تعیین سطح آن صفت در شخص، هنوز برای معرفی یک مدل کافی نیست، بلکه شرایط جامعه و تعامل آن با عوامل درونی، می‏تواند مدل شناخت را کامل‏تر نماید:
- شرایط سیاسی جامعه;
- شرایط فرهنگی جامعه;
- شرایط اقتصادی جامعه.
در این صورت با ملاحظه‏ی رابطه‏ی متغیرهای درونی و بیرونی، فعالیت‏های محوری حضرت زینب علیها السلام هر چه بیشتر قابل تحلیل می‏گردد.
شرایط حضرت از نظر سیاسی، درگیری با حکومت‏بنی امیه بوده و از نظر فرهنگی، پیدایش نژاد گرایی و به لحاظ اقتصادی، حاکمیت مطلق نژاد گرایی است که به مراتب ظالمانه‏تر از استبداد مطلق است. لذا حضرت با وضعیتی مواجه شده‏اند که نه تنها شرافت در هیچ مرتبه‏ای از آن وجود ندارد، بلکه دنائت هم در جامعه با پذیرش عمومی مواجه شده و به عبارتی ظلم و جور (ستم و پذیرش ستم) با هم توام شده است که بدترین وضعیت‏برای شرایط اجتماعی است.
محور ارتباط و موضع‏گیری حضرت زینب علیها السلام
حضرت زینب در چنین شرایط اجتماعی، با حوزه‏های مختلفی ارتباط دارد، که در این میان عمدتا سه دسته ارتباط را می‏توان نام برد:
- ارتباط با جامعه‏ی اسرا;
- ارتباط با جامعه‏ی عمومی;
- ارتباط با نظام حاکم.
در بخش اول، یعنی ارتباط با اسرا در قضیه‏ی عاشورا حضرت زینب علیها السلام در کمال امنیت‏سیاسی برخورد کرده و «ایثار» و از خود گذشتگی را در بالاترین مرتبه‏ی خود، نشان می‏دهد. به عنوان مثال وقتی کودکان اسیر مورد ضرب و شتم قرار می‏گیرند، حضرت خود را سپر بچه‏هاکرده و شاید چندین بار، هر روز در مقابل کسانی که اقدام به اهانت، یا بدرفتاری با کودکان اهل بیت علیهم السلام می‏کردند ایستادگی نموده و از موضع قدرت (نه موضع نرمش و خضوع) با آنان مقابله می‏کرد.
در برقراری ارتباط با عموم، حضرت زینب علیها السلام مرتبا تداوم ولایت; یعنی وجود مبارک حضرت سجاد علیه السلام را یادآوری می‏نمود و اصول ارزشی را به مردم گوش زد می‏کرد.
در مقابل نظام حاکم، حضرت به شکل‏های مختلف، حضور تاریخی و برتری حضور خود در تاریخ را اعلام می‏دارند. تذکر مکرر این مطلب که «هر کاری بکنید نمی‏توانید یاد ما را از بین ببرید» دلیل بر تداوم تاریخی این حضور است. پس از ایجاد زمینه‏ی تحریک در مردم، برخورد حضرت در مقابل نظام حاکم، ایستادن در مقابل قدرت حاکم، آن هم از موضع برتر و تحقیر قدرت استکباری آن می‏باشد.
در نتیجه می‏توان ملاحظه کرد که برخورد حضرت با مردم، با قدرت حاکم و با اسرا به گونه‏ای بوده است که حاصل آن کشیده شدن ملت‏به قیام می‏باشد. اگر چه حضرت سید الشهدا علیه السلام پرچم‏دار و رهبر قیام نظامی است، اما رهبری قیام سیاسی با حضرت زینب علیها السلام‏است .
در کل متغیرهای درونی و بیرونی و موضع‏گیری که ذکر شد، جهت‏حاکم بر رفتار و حالات حضرت زینب علیها السلام نشان اعلام برتری تاریخی حضرت سید الشهدا علیه السلام‏می باشد. در بخش فرهنگی به حاکمی که می‏خواهد استبداد مطلق ایجاد کند، اثبات می‏کند که دچار تشتت و ناهنجاری فرهنگی است و اعلام می‏نماید که یزید همان دعوت شده‏ی به دست پدر و برادر وی است و اسلام را از آنان گرفته و نهایتا با مقابله‏ی با یزید مردم را به قضاوت می‏کشاند.
با شاخص قرار دادن عالی‏ترین سطوح این صفات که در حضرت زینب علیها السلام به عنوان الگو برای جامعه‏ی زنان مشاهده می‏شود، می‏توان کلیات مدل شناسایی برای ارزیابی وضع موجود زنان و سیر به طرف مطلوب را به دست آورد. بر آن مبنا شاخصه‏ی زن مطلوب با ابعاد گسترده‏تر و در سطوح متفاوت رفتاری در جامعه برای زنان به دست می‏آید. هر یک از شاخص‏های به دست آمده در سطح کامل و متعالی آن، در حضرت زینب علیها السلام جلوه گر می‏شود، ولی سطوح نازل‏تر بروز آن صفات هم جهت و هم هدف با حضرت، در سایر اقشار، انگیزه‏ی مطالعه و بررسی و تکمیل مدل می‏شود تا بر آن اساس با لحاظ نمودن شرایط بیرونی، خصوصیات درونی افراد، و گروه‏های زنان و سطوح نیاز آنان، الگوهای مناسب را شناسایی کرد و تخصیص داد.
نتیجه
آن چه مهم است و باید در الگوسازی رعایت گردد انسجام، هماهنگی و ارتباط بین متغیرها با خصوصیات فردی (روحی، ذهنی، رفتاری) است. به علاوه شرایط اجتماعی اگر چه نباید «اصل‏» قرار گیرد، ولی به نسبتی که در صفات فردی اثر می‏گذارد و مانع جریان بعضی رفتارها یا بالعکس عامل جریان رفتارهای متفاوتی در جامعه می‏شود، باید در تنظیم برنامه مورد نظر قرار گیرد.
شخصیت‏های تاریخی اسلام و در راس آن‏ها ائمه‏ی معصومین علیهم السلام و حضرت زینب علیها السلام تنها به انجام مناسک فردی قانع نبودند و حتی «اقامه‏» ی مناسک برای آن‏ها هدف غایی نبود، بلکه «اشاعه‏» ی دین و گسترش و توسعه‏ی اسلام و کلمه‏ی توحید، بالاترین هدف و آرمان برای آنان بود. توجه به این نکته و چگونگی موضع‏گیری زنان در سطح «اشاعه‏» به پیروی از جریان عاشورا و حضرت زینب علیها السلام به جای موضع‏گیری فردی و در سطح خرد باید محور برنامه‏ی الگوسازی قرار گیرد.


منابع مقاله:
فصلنامه نداى صادق، شماره 14، وافی، جمیله؛


زن مسلمان براى انجام تمام وظايف مهمى كه يك زن مى‏تواندانجام دهد، بايد از حضرت زينب تعليم بگيرد.
(حضرت آيت الله خامنه‏اى دام ظله العالى)
«قل هل من شركائكم من يهدى الى الحق قل الله يهدي للحق افمن يهدى الى الحق احق ان يتبع امن لا يهدى الا ان يهدى، فما لكم كيف تحكمون.» (1) "اى پيامبربگو آيا از شريكان شما كسى هست كه به‏سوى حق رهبرى كند؟ بگو: خداست كه به سوى حق رهبرى مى‏كند. پس آيا كسى كه به سوى حق رهبرى مى‏كند سزاوارتر است مورد پيروى قرار گيرد يا كسى كه راه نمى‏نمايد مگر آنكه هدايت‏شود؟ شما را چه شده؟ چگونه داورى مى كنيد؟"
از آنجا كه زنان نقش تعيين كننده‏اى در ايجاد و تداوم انقلاب اسلامى داشته و دارند و از سوى ديگر حضرت امام‏«رحمه الله‏» فرموده‏اند: "نقش زنان عالم از ويژگيهاى خاصى برخوردار است; صلاح و فساد جامعه از صلاح و فساد زنان در آن جامعه سرچشمه مى‏گيرد." (2) لذا اگر زنان درجامعه‏اى با بهره‏گيرى از معارف والاى اسلام دل و جان خود را تهذيب كرده، پايه‏هاى فكرى و فرهنگى خودشان را محكم سازند و رفتار خود را مطابق خواست‏خداى متعال تنظيم نمايند، قهرا جامعه به سوى رشد و كمال خواهد رفت.
در وضعيت‏خطير فعلى كه به فرموده مقام معظم رهبرى، انقلاب ما در معرض شبيخون فرهنگى قرار گرفته و دشمنان اسلام و نظام اسلامى با بطلان نقشه‏هاى نظامى، از راه هجوم به فرهنگ ناب اسلامى به جنگ ملت ايران آمده‏اند، تاكيد و توجه به طبقه زنان و تبيين دستورات اسلامى به نحو صحيح و جذاب براى آنان، بدون شك تاثيرات بسزايى خواهد داشت. در اين راستا معرفى اسوه‏هاى الهى كه شايستگى هدايت‏به سوى كمال را دارند، يكى از بهترين شيوه‏ها براى روشن ساختن زنان و مقابله با عوامل تهاجم فرهنگى است.
بهترين اسوه‏هاى عملى براى زنان ما حضرت فاطمه زهرا و حضرت زينب كبرى‏«عليهماالسلام‏» مى‏باشند.
اگر با اين ديد به سيره عملى حضرت زينب بنگريم در مى‏يابيم تمام خصايص عالى اخلاقى، تربيتى و اجتماعى در وجود مقدس اين بانو تجسم يافته و كليه ارزشهاى الهى و انسانى به تمام معنا در وى جلوه‏گر شده است.
چنانكه از بعضى اخبار مشهود است وقارش را به خديجه كبرى، عصمت و حيايش را به فاطمه زهرا، فصاحت و بلاغتش را به هنگام تكلم به على مرتضى، حلم و بردباريش را به حسن مجتبى و شجاعت و قوت قلبش را به حضرت سيدالشهدا«عليه‏السلام‏» همانند كرده‏اند. (3)
بررسى زندگانى اين مخدره و ويژگيهايى كه در مراحل مختلف از ايشان به منصه ظهور رسيده، علاوه بر اين كه ما را به طور كامل با آنچه اسلام از "زن" خواسته است آشنا مى‏سازد و اسوه‏اى تمام عيار به زنان تشنه فرهنگ اصيل اسلام ارائه مى‏دهد، دريچه‏اى به سوى شناخت هرچه بيشتر وجود مقدس مام اطهرش نيز مى‏گشايد; زيرا آيينه تمام‏نما و تجلى عملى ايمان و معرفت فاطمه‏«عليهاالسلام‏» به خداوند متعال، زينب كبرى است.
پيش از شروع در اصل مطلب ذكر دو نكته ضرورى است:
الف) بدون ترديد اسوه‏هاى ذهنى و عينى، نقشى بسيار مهمى در تعيين مسير فرد و سمت‏حركت جامعه ايفا مى‏كنند. انسانها بخصوص در سنين جوانى همواره به دنبال اسوه و الگويى هستند تا انديشه، رفتار و برنامه زندگى را مطابق آن تنظيم كنند.
قرآن كريم و رواياتى كه از ائمه‏«عليهم‏السلام‏» به ما رسيده است‏به اين نياز روحى انسان توجه داشته و اسوه‏هاى شايسته را معرفى كرده‏اند.
قرآن كريم در اين زمينه مى‏فرمايد: «لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنه لمن كان يرجوا الله واليوم الآخر»; (4) " قطعابراى شما در اقتدا به رسول خدا سرمشقى نيكوست‏براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‏كند."
همچنين در جاى ديگر حضرت ابراهيم و يارانش را به عنوان اسوه مؤمنان ذكر كرده مى‏فرمايد: «قد كانت لكم ا سوة حسنة فى ابراهيم و الذين معه‏»; (5) "قطعابراى شما در پيروى از ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست".
حتى در مواقع مختلف خود ائمه اعلام كرده‏اند كه براى اعمال و رفتارشان يك اسوه كاملترى در نظر گرفته‏اند. بيان حضرت مهدى ارواحنا فداه كه فاطمه زهرا«عليهاالسلام‏» را اسوه خود مى‏دانند و امام سجاد كه پيامبر را الگوى خود مطرح مى‏كنند، از اين جمله است.
از سوى ديگر چون انسان همواره به دنبال كمال مطلق و بى‏نهايت است، قهرا در انتخاب اسوه نيز به دنبال كاملترين و عاليترين نمونه‏هاست. اينجاست كه به عقيده ما پيشوايان و رهبران دينى، خود بهترين نمونه‏هاى عملى و اسوه‏هاى عينى مكتب اسلام بوده‏اند; زيرا بطور قطع شخصيتهاى والايى كه مصداق حقيقى "انسان كامل" بوده از عاليترين درجه مقام " خليفة‏اللهى" برخوردار هستند، يا معصومند و يا تربيت‏شده معصوم، و لذا از هركس ديگرى براى اسوه قرار گرفتن شايسته‏ترند.
و البته اين وظيفه آشنايان و عارفان به سيره عملى اسوه‏هاى اسلام است كه زواياى مختلف زندگى آنها را براى نسل جوان مشتاق، به بهترين وجه، نمايان سازند و اجازه ندهند الگوهاى بيگانه از اين خلاء استفاده كرده، نياز روحى جوانان را بطور كاذب تامين نمايند.
قرآن كريم براى تزكيه روح و جان آدمى است و روح موجودى مجرد است، نه مذكر و نه مؤنث. (6) به همين دليل دراسوه‏هاى ارائه شده از سوى مكتب اسلام، جنسيت مطرح نيست. در قرآن كريم دو زن به عنوان نمونه براى تمام مؤمنان (حضرت مريم و آسيه) و دو زن به عنوان نمونه براى تمام كفار (همسران لوط و نوح‏«عليهم‏السلام‏») مطرح مى‏شوند. (7)
همچنين آنگاه كه خداوند پيامبر اكرم را به عنوان اسوه‏اى نيكو معرفى مى‏كند همه مردم را به پيروى از ايشان فرا مى‏خواند.
از طرف ديگر مى‏بينيم امام حسن عسكرى مى‏فرمايند: "نحن حجة الله على الخلق و فاطمة حجة علينا (8) "ما حجت‏و دليل خدا بر خلق هستيم و فاطمه حجت‏بر ماست". و يا از حضرت مهدى(عجل الله تعالى فرجه الشريف) نقل شده است كه فرمودند: "و فى ابنة رسول الله لى اسوة حسنة". (9) "دختر پيامبر خدابراى من سرمشقى نيكوست".
رمز اين نكته همان است كه "اگر انسانى وارسته شد سرمشق ديگر انسانها مى‏شود. اگر مرد است اسوه همه مردم مى‏شود و اگر زن است‏باز اسوء همه مردم مى‏گردد. (10)
بنابراين ما از موضوع بحث قدمى فراتر نهاده مدعى هستيم حضرت زينب كبرى‏«عليهاالسلام‏» نه فقط اسوه زن مسلمان، بلكه اسوه‏اى نيكو براى همه زنان و مردان طالب هدايت است. و البته زنان بايد افتخار كنند كه از بين ايشان شخصيتهايى چنين جامع و كامل، راهنما و سرمشق بشريت هستند. ضمنا بايد به اين مساله توجه داشت كه اسوه بودن پيشوايان ما محدود به زمان يا مكان خاصى نيست. برنامه‏هاى انسان ساز اسلام منطبق بر فطرت الهى انسان و در برگيرنده تمام ابعاد وجودى و پاسخگوى همه نيازهاى روحى و جسمى او هستند. انسانى كه سرتاپا متخلق به اخلاق الهى است و دستورات اسلام را در خود پياده كرده فراتر از مكان و زمان مى‏انديشد و به جاى تاثيرپذيرى از زمان و مكان، در آن اثر مى‏گذارد، وى قطعا نقشى ابدى، جاودانه ونامحدود خواهد يافت، آرى چنين انسانهايى اسوه كامل براى همه انسانها در تمام عصرها و نسلها خواهند بود، چرا كه فطرت سالم بشرى در شرايط زمانى و مكانى تغيير نخواهد يافت. «فاقم وجهك للذين حنيفا فطرة‏الله التى فطرالناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدين القيم‏». (11)
لذا زينب گرچه زنى است كه در چهارده قرن قبل مى‏زيسته، به علت‏خاتم بودن مكتبش، امروز هم مى‏تواند نقش هدايت انسانها را برعهده داشته باشد. زنان امروز بمراتب بيشتر نيازمند وجود آن حضرت براى نيل به سعادت حقيقى هستند.
ب: زن در فرهنگ اسلام، مظهر رافت، رحمانيت، و ربوبيت‏حق است. زن در قرآن كريم و روايات به عنوان انسانى كه توان نيل به مقام خلافت الهى را دارد، داراى ارج و منزلتى بس والاست. بعلاوه زن در جايگاه "همسر" و "مادر" نقش بسيار مؤثرى در رشد و اعتلاء جامعه به سمت هدف نهايى خلقت دارد.
در بعد نظرى، آنچه از سرچشمه قرآن و سنت تراوش مى‏كند راه كمال و نيل به عاليترين درجات معنوى را براى مرد و زن بطور يكسان گشوده است، البته در بعضى موارد به جهت تفاوتهاى فيزيكى و جايگاه ويژه‏اى كه زن و مرد دارند راه رسيدن به اين هدف براى مرد و زن متفاوت است و روشن است كه اختلافات ظاهرى موجب برترى يا نقصى نيست. قرآن‏كريم كرارا تقوى، ايمان، عمل صالح، علم و دانش، سعى فى سبيل‏الله و... را به عنوان ملاك برترى افراد اعلام كرده و سخن از "زن و مرد بودن" به ميان نياورده است. بلكه براى اين كه هيچ شبهه‏اى در اذهان راه نيابد، در موارد متعدد تصريح كرده كه مذكر و مؤنث‏بودن در پيمودن اين راه و دستيابى به اهداف دخالتى ندارد. (12)
در سه جريان مهم تاريخ اسلام يعنى بعثت پيامبر اكرم، جريان ولايت و امامت على و واقعه سرنوشت‏ساز عاشورا بوضوح نقش برجسته سه زن يعنى حضرت خديجه، فاطمه و زينب را مشاهده مى‏كنيم. و اصولا قرآن كريم در تثبيت اديان الهى، بر جايگاه ويژه زن تاكيد دارد. نمونه آن حضرت مريم، مادر حضرت موسى و آسيه همسر فرعون است.
انقلاب اسلامى تا حدود زيادى ارزش و منزلت واقعى زن را تبيين كرده است و رهبر كبير انقلاب وظيفه الهى زنان را بكرات گوشزد نموده، شخصيت و هويت واقعى آنان را متذكر شده‏اند و آرمانهاى والايى را ارائه داده‏اند كه برگرفته از زلال معارف اهل بيت است چنانكه فرموده‏اند: "زن مبدا همه سعادتها و خيرات است"; (13) "بانوان رهبر نهضت ما هستند"; (14) " زن مظهر تحقق آمال بشر است، از دامن زن مرد به معراج مى‏رود". (15)
اكنون با عنايت‏به نقش خطير زن در صلاح و فساد جامعه بايد گفت زنان مسلمان ما بايد دقيقا توجيه شوند كه چگونه وجود پر بركت‏بانويى چون زينب كبرى مى‏تواند از وراى چهارده قرن، چونان خورشيدى تابناك بر زواياى زندگى آنها بتابد و دريچه‏هاى نور و سعادت را به رويشان بگشايد و از مكاتب و افكار بيگانه بى‏نيازشان كند.
در جهان كنونى كه بشريت‏بيش از هر زمان ديگر دچار تعارضات فكرى، اخلاقى و مذهبى است و بى وقفه در پى آن است تا راهى به سوى سعادت حقيقى بيابد زن امروز نيز هدفش را در رهايى از اسارت متمركز ساخته است، اما نمى‏داند چگونه خود را از منجلاب فريب، فساد و انحراف و ملعبه بودن، نجات دهد، رسالت ماست كه اين حقيقت روشن را بر همگان عرضه كنيم: "آنچه آزادى واقعى را براى زنان به ارمغان مى‏آورد و سعادت و كمال را آشكارا فرارويشان قرار مى‏دهد، قوانين مكتب حياتبخش اسلام است كه تجسم عينى آن در شخصيت فرزانگانى چون زينب كبرى‏«عليهاالسلام‏»، مشاهده مى‏شود."
شخصيت وجودى حضرت از زمان كودكى در دامان نبوت و مهد ولايت، شكل مى‏گيرد و همگام با جريانات سرنوشت‏ساز تاريخ اسلام تكامل مى‏يابد. در كنار پنج معصوم، آب حيات از اين چشمه‏هاى جوشان، مى‏نوشد و نقشى مكمل و سازنده ايفا مى‏كند. اگر چه از كودكى نشانه‏هاى علم الهى و عظمت روح در اين بانو، هويدا بود و بسيارى از ويژگيهاى ايشان افاضه‏هاى قدسى حق‏تعالى بوده اما بطور مسلم ظرف وجودى حضرت نيز توانايى و لياقت پذيرش اين افاضات را داشت .
بطور خلاصه، حضرت زينب‏«عليهاالسلام‏» در دو ميدان جهاد اصغر و جهاد اكبر، چون مبارزى خستگى‏ناپذير قله‏هاى پيروزى را فتح مى‏كرد; اوج درخشش اين مجسمه علم و معرفت و صبر و شجاعت را در جريان عاشورا مى‏بينيم.
موقعيت والايى كه اهل بيت‏«عليهم‏السلام‏» براى حضرت زينب قائل بودند و فضايلى كه از ايشان در بيانات مورخان و علماى اسلام آمده جدا موجب حيرت است.
فاضل اديب حسن قاسم در وصف حضرت مى‏نويسد:
"گويا وجود مقدس حضرت زينب در قالبى معطر از عطر تمام فضايل ريخته شده است. انسان در برابر چشمانش مجسمه حق، فضيلت، شجاعت، مروت فصاحت زبان، قوت قلب، زهد و ورع، عفاف و شهامت را مى‏بيند. و اگر تمام فضايل را يك به يك برشمريم، زينب قويترين و عينى‏ترين نمونه آنهاست. (16) "
زينب كبرى‏«عليهاالسلام‏» در حالى كه در خانه همسرش عبدالله بن جعفر كه بحرالجود يعنى درياى بخشش لقب اشت‏به بهترين وضع زندگى مى‏كرد آنگاه كه رضاى خدا را در اين ديد كه همراه برادرش به حمايت از دين برخيزد از تمام آنچه زينت دنيا و مايه آسايش بود، دست كشيد و با وجود اينكه بر تمام مصايب و جريانات آينده دقيقا اطلاع داشت، آخرت را بر دنيا ترجيح داد. (17)
عنايت‏به برخوردها، حركات و بيانات حضرت، ما را به اين نتيجه مى‏رساند كه اگرچه آن مخدره، مرتبه امامت و ولايت را دارا نبود اما مقامى را دريافته بود كه ما بين آن و درجه امامت ديگر هيچ فاصله‏اى وجود نداشت. لها جلال ليس فوق جلالها جلال الا جلالة امها". (18)
حال با اين نگرش كلى به زمان خود باز مى‏گرديم. زنان مسلمان ما اگر به شخصيت و كرامت واقعى خود پى ببرند و احساس حقارت و خود كم بينى در آنها ريشه كن شود و توانايى‏هاى خداداديشان را درك كنند و سعى در به فعليت رساندن آن داشته باشند نه تنها هرگز قربانى شبيخون فرهنگى دشمن نخواهند شد، بلكه همچون شعله‏هايى فروزان، روشنگر راه ديگران شده و خود تهاجمى مقدس را عليه كفر و الحاد و هواپرستى پايه‏گذارى خواهند كرد.
مرحوم سيد محسن امين مى‏نويسد: "حضرت زينب در واقعه طف در تمام حالات و مواقع جايگاهى بارز و آشكار داشت، هم از برادرزاده‏اش حضرت زين‏العابدين‏«عليه‏السلام‏» پرستارى مى‏كرد، هم لحظه به لحظه مراقب حال برادرش حسين‏«عليه‏السلام‏» بود و با او در مورد جريانات گفتگو مى‏كرد، هم تدبير امر زنان و اطفال را برعهده داشت." (19)
بطورى كه نقل شده است‏حضرت در چندين مورد با صلابت در برابر دشمن ايستاده جان حضرت امام زين‏العابدين را نجات دادند. مرحوم حاج شيخ عباس قمى مى‏نويسد:"يكبار در حالى كه شمر ملعون قصد قتل حضرت سجاد را داشت، زينب كبرى‏«عليهاالسلام‏» از خيمه خارج شد و در برابر او ايستاد و فرمود: والله لا يقتل حتى اقتل; به خدا قسم او كشته نمى‏شود مگر اينكه من كشته شوم. و به اين وسيله آن پليد را از قصدش منصرف كرد." (20)
همچنين در كوفه، وقتى كه ابن زياد بر حضرت سجاد غضبناك شد و با گستاخى دستور قتل ايشان را صادر كرد، زينب كبرى برخاست، دست در گردن حضرت كرد و فرمود: اى ابن زياد! آنچه خون از ما ريختى ترا بس است والله از او جدا نمى‏شوم، اگر او را مى‏كشى پس مرا هم بكش." (21) و اينجا نيز دشمن را تسليم خود كرد.
در نقلى آمده است كه وقتى زينب به همراه عيال ابا عبدالله وارد مجلس ابن زياد شد، به صورت ناشناس در حالى كه كنيزان در اطرافش بودند در قسمتى از قصر نشست. ابن زياد سؤال كرد اين زن كيست؟ زينب پاسخش را نداد. سه بار اين سؤال را تكرار كرد ولى پاسخى از زينب نشنيد. آنگاه يكى از كنيزان حضرت گفت: اين زينب دختر فاطمه دختر رسول خدا است. اينجا حضرت با بى‏اعتنايى و سكوت، هيمنه و شكوه پوشالى ابن زياد را زير پا گذاشت، اما به محض اينكه ابن زياد گفت: الحمد لله الذى فضحكم و قتلكم و اكذب احدوثتكم، زبان گشود و چنان با وى به مجادله برخاست كه توان ادامه سخن از ابن زياد گرفته شد." (22)
فصاحت و شجاعت ادبى حضرت در خطبى كه پس از جريان عاشورا ايراد كرده است‏بهترين دليل بر قدرت روحى و قوت قلب آن حضرت است چنانكه ابن حجر در اصابة و ابن اثير در اسدالغابة بر اين مطلب تصريح كرده‏اند. (23)
علامه جعفر نقدى مى‏نويسد:"آنچه در مورد فصاحت و بلاغت‏حضرت نقل شده منطبق نيست مگر بر كلام سيدالفصحاء و امام البلغاء حضرت اميرالمؤمنين‏«عليه‏السلام‏» كه در مورد كلام او گفته شده است: برتر از كلام مخلوق و پايين‏تر از كلام خالق است. و اهل بلاغت و فصاحت از عرب بر اين مطلب گواهند. روايات متواترى از حذلم بن كثير(يا بشربن خزيم) كه خود يكى از فصحاء عرب بشمار مى‏رود نقل شده است كه مى‏گويد: در محرم سال شصت و يك هجرى وقتى وارد كوفه شدم و با كاروان اسيران برخورد كردم... زينب دختر على را ديدم در حالى كه تا بحال زن با شرم و حيايى فصيحتر و گوياتر از او نديده بودم. گويا كلام از زبان امير مؤمنان خارج مى‏شد. بعد مى‏گويد: "زينب به مردم اشاره‏اى كرد كه اكت‏شويد، ناگهان نفسها در سينه‏ها حبس شد و صداها از حركت‏باز ايستاد..." (24)
فصاحت زينب و شجاعت ادبى او و نفوذ كلامش در مردم چنان موجب تعجب راوى شده كه نمى‏تواند او را به هيچ كس جز على بن ابى طالب تشبيه كند، بلكه جريانى كه ضمن آن، حضرت امام سجاد را دلدارى مى‏دهد و حديث معروف ام ايمن را با تمام تفصيل آن، برايشان مى‏خواند و بى‏ترديد در منظر دشمنان اين اتفاق افتاده است، خود بهترين گواه بر تسلط حضرت بر روح خود و قوت قلب و استقامت ايشان است.
از امام زين‏العابدين نقل شده است كه فرمودند: "من وقتى نگاهم به جنازه‏هاى پدرم و يارانش افتاد، مصيبتى سنگين سينه‏ام را فشرد و از آنچه مى‏ديدم نزديك بود جانم از بدن مفارقت كند، عمه‏ام زينب متوجه اين حالت من شد، سؤال كرد: چه مى‏بينم، اى باز مانده جد و برادرانم! تو جانت را به خطر انداختى؟ پاسخ دادم: چگونه جزع نكنم در حالى كه مى‏بينم آقايم، برادرانم، عموهايم، فرزندان عموهايم همه با اين وضع دلخراش بدون كفن بر روى خاك افتاده‏اند؟ در اينجا زينب فرمود: هرگز از آنچه مشاهده مى‏كنى جزع نكن، زيرا به خدا قسم اين عهدى است از رسول خدا«صلى الله عليه وآله‏» با جدت و پدرت و عمويت. اما بدان، عده‏اى از مردم خواهند آمد و اين اعضاى متفرق و بدنهاى پاره پاره را دفن خواهند كرد و پرچم و نشانه‏اى بر قبر پدرت در اين مكان برپا خواهند نمود كه هرگز اثرش محو نخواهد شد و گذشت ايام و ليالى نشانه‏اش را از بين نخواهد برد و تلاش سردمداران كفر و گمراهى براى محو و نابوديش جز آشكار شدن و علو و رفعت‏بر آن نخواهد افزود. آنگاه حديثى كه ام‏ايمن از رسول خدا در مورد حوادث و جريانات عاشورا و مشتمل بر اخبار غيبى برايش نقل كرده بود بتمامه براى امام سجاد«عليه‏السلام‏» روايت كرد. (25) "
مدتى بعد كه كاروان اسيران به شام و بارگاه يزيد وارد مى‏شوند باز قدرت روحى زينب تجلى كرد. يزيد در آن روز پادشاه مطلق و خليفه ظاهرى بر تمام بلاد اسلامى بود و مجلسى كه با عظمت‏تر از آن امكان نداشت آراسته بود و بيشترين فشار و خستگى را بر اهل بيت وارد و با وضعيتى بسيار فجيع آنها را وارد كاخ خود نموده بود. حضرت زينب‏«عليهاالسلام‏» با قلبى سوخته، چشمى گريان در حاليكه دشمنان از هر طرف او را احاطه كرده بودند وارد مجلس يزيد شد. اما كوچكترين اعتنايى به آن هيبت و ابهت ظاهرى ننمود، بلكه با سخنانش چنان يزيد را خوار و مفتضح كرد كه نظير نداشت. و به گونه‏اى معجزه‏وار با تصرف ولايى خود يزيد و اطرافيانش را مجبور ساخت تا به سخنان روشنگرانه او گوش فرا دهند، حتى هنگامى كه آنها را تكفير مى‏كرد، هيچ‏كدام قدرت قطع كلام او يا جلوگيرى از ادامه خطابه او را نداشتند. (26)
ابن طاوس از راوى نقل مى‏كند كه: وقتى در مجلس يزيد، حضرت با مشاهده سر برادر با صدايى حزين، واحسيناه، سر داد به خدا قسم تمام حضار مجلس را به گريه آورد، درحاليكه يزيد ساكت‏بود. (27)
مخفى نماند كه حضرت در تمام اين مراحل با هر جمله‏اى كه ادا مى‏كردند، يا حركتى كه نشان مى‏دادند، حق و باطل را معرفى نموده و فضايلى را كه دشمن سعى در محوشان داشت آشكار مى‏كردند و بدين وسيله تمام تبليغات دشمن را خنثى، مردم ناآگاه را بيدار و حقايق اسلام را به جاى بدعت‏ها و دروغ‏هاى امويان، بيان مى‏كردند و قطعا هيچ سلاح و شيوه ديگرى نمى‏توانست‏به اين سرعت و با اين شدت حقيقت ماجراى كربلا را بر مردم روشن ساخته سردمداران ظالم اموى را رسوا و خوار گرداند.
زنان مسلمان ما در ابعاد مختلف مى‏توانند از اين قوت و شجاعت روحى حضرت كه شكست دشمن را به دنبال اشت‏بهره‏هاى وافر برده درسهاى آموزنده بگيرند، كه البته ما در زمان خود و در طول عمر نهضت اسلاميمان شواهد عينى از اين مطلب در اختيار داريم. هركجا و هرزمان كه آحاد ملت ما محكم و پابرجا ايستادند و بر دشمن تاختند، چيزى جز زبونى و شكست نصيب دشمن نشد اما هرجا ملت غفلت كرد و از خود ضعف و سستى نشان داد و قدمى عقب نشست، دشمن احساس كرد كه از اين زاويه مى‏تواند وارد شود و به اهدافش برسد و در نتيجه يك قدم جلو آمد.
بويژه در مورد تهاجم فرهنگى بايد به اين نكته دقيق عنايت‏خاص داشته باشيم. رهبر معظم انقلاب اسلامى نيز بطور مكرر هشدار داده‏اند كه بايد در برابر دشمن در ميدان عقيده و فرهنگ، هوشيار و استوار بود و الا ضربه خواهيم خورد.
چنانكه در ابتدا اشاره شد، اگر زنان ما به توانايى‏هاى خدادادى و استعدادهاى وجودى خود پى ببرند و از آنها بنحو احسن بهره‏گيرند و از سوى ديگر جايگاه و مسؤوليت‏خويش را بشناسند، بسيارى از مشكلات فرهنگى جامعه ما خودبخود مرتفع خواهد شد. عنايت‏به شخصيت عظيم حضرت زينب و درك اين مطلب كه "زن" مى‏تواند به مقامى چنين رفيع و جايگاهى چنين والا دست‏يابد، شناختى صحيح از اسلام و "زن" به ما مى‏دهد و در اين راستا بطلان بسيارى از ادعاها و تبليغاتى كه در باره جايگاه زن در مكتب اسلام مطرح مى‏شود، بوضوح ثابت مى‏گردد.
يكى از روشنترين و بارزترين نكاتى كه در بررسى شخصيت‏حضرت زينب با آن مواجه مى‏شويم، مقام وصايت و يابت‏خاصه امام حسين‏«عليه‏السلام‏» است كه به حضرت اعطا شده بود.
از مرحوم صدوق‏«رحمه الله‏» عليه نقل شده كه: "زينب داراى مقام نيابت‏خاصه از سوى حضرت ابا عبدالله بود و مردم در حلال و حرام به ايشان مراجعه مى‏نمودند تا وقتى كه امام زين‏العابدين كاملا بهبود يافتند." (28)
به عهده گرفتن وظايف و مسؤوليتهاى يك امام معصوم، حاكى از ظرفيت وجودى بيكران ايشان است .
روايت ديگرى كه علامه جعفر نقدى از كتاب "اكمال الدين و اتمام النعمة" نقل مى‏كند حاكى از آن است كه امام حسين حضرت را بر اسرار امامت، امين دانسته و آن را در اختيار ايشان نهادند. و اين شرافتى است كه هيچ چيز ديگر با آن برابرى نمى‏كند. (29)
نقش سرنوشت‏سازى كه حضرت در احياء و مساعدت دين ايفا كردند، از آغاز خلقت تاكنون نظير ندارد. اين مخدره جليله علاوه بر آنكه همراه كاروان برادر بود، رياست كاروان و تدبير امور را نيز برعهده داشت، فرزندانش را نيز فدايى راه امام زمانش ساخت و عرض كرد: جدم خليل از خداوند، قبول فدا كرد، شما هم اين قربانى را از من بپذير. (30) و به روايت‏بسيارى از كتب معتبر از عليا مخدره سكينه خاتون نقل شده است كه حضرت زينب در ضمن بعضى از كلماتشان فرمودند: ليتهم يقنعون بالفداء; اى كاش دشمنان حاضر مى‏شدند من به جاى برادر كشته شوم." (31)
نكته مهم ديگر اينكه فرماندهى حركت عظيم سازندگى فكر ى و فرهنگى جامعه اسلامى به عهده حضرت زينب بود، همانطور كه اشاره رفت‏بدعت‏ها و انحرافاتى كه امويان در دين ايجاد كرده بودند تا حدود زيادى با خون مقدس ابا عبدالله الحسين و يارانش شسته شده بود اما تكميل آن و بعد جايگزينى ارزشهاى اصيل اسلامى نيازمند حركت توفنده و حساب شده‏اى كه متمم جريان عاشورا باشد، بود و رهبران اين حركت زينب كبرى و امام سجاد بودند. با توجه به بيمارى امام سجاد، عمده سنگينى اين مسؤوليت‏بر دوش حضرت زينب‏«عليهاالسلام‏» بود.
آرى، ما در كارنامه درخشان زينب، اين زن نمونه هم روايت احاديث و اخبار مى‏بينيم (به عنوان مثال خطبه مفصل و بلند مرتبه فاطميه را ايشان در حاليكه حدودا شش يا هفت‏سال داشتند به خاطر سپرده و نقل كردند.) (32) هم مجلس تدريس و تعليم و تفسير قرآن، هم خانه‏دارى و تربيت فرزند مى‏بينيم، هم هجرت فى سبيل الله و تبعيت محض از امام زمان، هم پرستارى از امام سجاد و مراقبت اطفال و زنان را مشاهده كنيم، هم فدا كردن فرزند را و هم حفظ جان امام را. هم سوگوارى مى‏بينيم، هم استقامت و قوت قلب و شجاعت، هم خطبه خواندن و تبليغات دشمن را خنثى نمودن جلوه مى‏كند و هم حيا و شرم و عفت. هم عبادت و ياد خدا مشاهده مى‏شود هم جهاد و مبارزه. و در طول تاريخ چه اسوه‏اى كامل‏تر و جامع‏تر از اين مى‏توان يافت؟
البته بديهى است رسيدن به مقام بلند مرتبه حضرت زينب ميسور ديگران نيست و هرگز چنين توقع و انتظارى هم از كسى نيست. اما مى‏توان و بايد اين قله رفيع را سرمشق دانست و در مسير آن گام برداشت.
با بيان شمه‏اى از اوصاف حضرت به تبيين ابعاد ذيل مى‏پردازيم:
1. اسلام عزيز، زنانى تربيت كرده است كه جامع تمام صفات عالى انسانى هستند، در هر شرايطى وظيفه خويش را مى‏شناسند و به نحو احسن مسؤوليتشان را به انجام مى‏رسانند. زن مسلمان بايد اين ويژگى را در خود ايجاد و تقويت نمايد كه: اولا همواره به محيط اطراف و شرايط زمان و مكانى كه در آن به سر مى‏برد آگاه باشد كه همين آگاهى، بسيارى از حربه‏هاى دشمن را بى‏تاثير خواهد ساخت. ثانيا بتواند براساس مبانى شرع، وظيفه و مسؤوليت‏خويش را در هر موقعيت تشخيص دهد. ثالثا چنان خود را غنى و آماده نمايد كه هرگز احساس ضعف و كمبود و ناتوانى نكند.
اين نكات را ما بوضوح در سيره عملى و بيانات زينب كبرى مشاهده مى‏كنيم. حضرت آنگاه كه تكليف الهى اقتضا نمى‏كرد در جامعه حضورى داشته باشد، چنان زندگى مى‏كرد كه از "يحيى مازنى" نقل شده است كه گفت: "من در مدينه مدت مديدى با اميرالمؤمنين همسايه بودم و دخترش زينب نيز در كنار خانه او، منزل داشت، "فلا والله ما رايت لها شخصا و لا سمعت لها صوتا ". به خدا قسم در اين مدت من نه او را ديدم و نه صدايش را شنيدم." (33) اما همين بانو، آنگاه‏كه وظيفه الهى ايجاب مى‏كند، در برابر دشمن مى‏ايستد، از حق دفاع مى‏كند، گاه با ندبه، گاه با خطبه، گاه با دعا و گاه با نفرين، حق و باطل را از هم تفكيك نموده به جهانيان عرضه مى‏كند. هرگز منطقش اين نيست كه به درون خيمه برود تا كسى او را نبيند و صدايش را نشنود، زيرا اينجا ديگر پاى حمايت از دين و حفظ اسلام و پاسدارى از خون شهدا و حمايت از مقام ولايت در ميان است.
اسلام هرگز به زن و وظايف او به صورت تك بعدى نظر نكرده است و او را انسانى كه تنها براى كنج‏خانه و توليد نسل مفيد باشد، نخواسته است‏حضرت زينب تجسم عينى اسلام، با عملكردش در طول حيات، تبليغات مخالفان اسلام و پندار خلاف بعضى را، بكلى ابطال كرده است. همان بانويى كه وقتى به خانه شوهر مى‏رود و مسؤوليت تربيت فرزند بر عهده‏اش قرار مى‏گيرد، به نحو احسن در انجام وظيفه‏اش مى‏كوشد، آنگاه كه دين منوط به يارى و همراهى اوست، خانه و همسر را رها كرده فرزندانش را برداشته و با امام زمانش همراه مى‏شود، آن هم با چنان قدرت و مهابتى كه علامه بزرگوار سيد هبة‏الدين شهرستانى مى‏نويسد: "در بين زنان عرب، امثال زينب‏«عليهاالسلام‏» جدا كمياب و نادر است كه اين چنين در راه مساعدت و يارى مردان قيام كرده باشد. اين مخدره در طول سفر برادر، همراه با او تلاش مى‏كرد. با دست راستش تداركات مردان كاروان را فراهم مى‏ساخت و با دست چپش نيازهاى كودكان را برآورده مى‏كرد." (34)
تعمق در صفات حضرت كه گاه به ظاهر متضاد و بعضا از يك زن بعيد به نظر مى‏رسد، ما را به نتايج‏بسيار جالبى مى‏رساند.
البته در اين ميان، معيار براى انتخاب در هر شرايطى، وظيفه و تكليف شرعى است. به اين معنى كه بايد هدف و مقصد در هر حال جلب رضاى الهى و عمل به تكليف باشد و همين مطلب راه و مسير را معين و مشخص سازد. اگر عملى مرضى خداوند متعال بود ولو دل به آن مايل نباشد يا جامعه نپسندد يا با محيط زندگى وفق ندهد، آن كس، زينبى خواهد بود كه رضاى خداى بزرگ را بر تمام امور ديگر ترجيح دهد.
2. روشن است كه هدف انسان هرچه عالى‏تر باشد، مشكلات و موانع راه بيشتر است و براى موفقيت و دستيابى به مقصود بايد تحمل وسعه صدر بيشترى به خرج داد. صبر ممدوح آن است كه انسان مشقت‏ها را با انگيزه تسليم در برابر اراده خداى متعال تحمل كند. خداوند متعال در قرآن مجيد و ائمه معصومين‏«عليهم‏السلام‏» بكرات صابران را ستايش فرموده و اجر و پاداش فراوان براى آنان، مقرر داشته‏اند. صبر گاهى بحدى تكامل مى‏يابد كه تبديل به "رضا" مى‏شود و ما اين درجه عالى را در وجود مقدس حضرت زينب مشاهده مى‏كنيم.
مرحوم علامه جعفر نقدى مى‏فرمايد: "مصايب و سختيهايى كه بر اين بانو وارد شد اگر بر كوههاى استوار فرود مى‏آمد هر آينه آنها از هم مى‏پاشيد. با اين وجود، حضرت در برابر آنها بنحوى معجزه‏وار صبر كرد تا آنجا كه حتى پس از شهادت ابا عبدالله و در مواقعى سخت و جانكاه، امام زمانش حضرت سجاد«عليه‏السلام‏» را تسلاى خاطر مى‏داد. جمله معروفى كه از حضرت در هنگام مشاهده جنازه مطهر برادر نقل شده است كه فرمود: "اللهم تقبل منا هذا القليل من القربان" نشانگر قوه ايمان و استحكام عقيده آن مخدره و فناى او در اراده و مشيت الهى است." (35)
و تجلى همان حالت "رضا" است كه در گفتگو با ابن زياد ملعون، با عبارت "ما رايت الا جميلا (من نديدم مگر زيبايى)، بر زبان حضرت جارى مى‏شود.
3. شايد بتوان از بعدى خاص، زمان كنونى را به برهه زمانى پس از شهادت ابا عبدالله الحسين تشبيه كرد. پايان يافتن نبرد نظامى و عدم موفقيت دشمن در دسترسى به اهدافى كه در سر مى‏پرورانده و سرمايه‏گذارى روى متزلزل كردن پايه‏هاى اخلاقى، فرهنگى و معنوى آحادجامعه وجه مشترك اين دو برهه زمانى است. به بيان ديگر تا وقتى جنگ نظامى و مسلحانه جريان دارد، صحنه، صحنه جهاد اصغر است، اما در عرصه نبرد فرهنگى بايد به جهاد اكبر پرداخت و قطعا جهاد اكبر بسيار مهمتر و سخت‏تر است و لذا پيامبر اكرم در مواجهه با گروهى كه از جنگ با دشمن باز مى‏گشتند فرمودند: "مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر و بقى عليهم الجهاد الاكبر، قيل يا رسول الله و ماالجهاد الاكبر؟ قال، جهاد النفس. (36)
"با توجه به اين نكته كه با پايان يافتن روز عاشورا، مسؤوليت تداوم حركت‏خونين ابا عبدالله در جهت احياى دين به عهده حضرت زينب‏«عليهاالسلام‏» بود، مى‏توان نقش اساسى زن را در رهبرى جامعه به سمت پيروزى در جهاد اكبر بوضوح برداشت كرد. زمان امامت امام سجاد«عليه‏السلام‏» حقيقتا زمان جهاد اكبر بود و لذا ايشان با سلاح دعا، نيايش، اشك و نماز به ميدان رفتند و حقايقى را كه دشمن سعى در محو و اختفايش داشت در اين قالب زنده نگه داشتند و زمينه‏ساز اين حركت معنوى امام سجاد بانوى قهرمان كربلا، زينب كبرى‏«عليهاالسلام‏» بود.
ضمنا با عنايت‏به آن برهه زمانى خاص و شيوه‏هاى اتخاذ شده از سوى زينب كبرى و امام سجاد مى‏توان نتيجه رفت‏بالاترين سلاح براى مقابله با تهاجم فرهنگى روى آوردن به خدا، ذكر و ياد او، دعا و نيايش و تقويت معنويت در زندگى است.
"سلاحه البكاء" يعنى در جنگ با دشمن درونى در جبهه جهاد اكبر اسلحه انسان اشك است و آه نه آهن. و در اين مسير خداى سبحان زنها را مسلح‏تر از مردها كرد چرا كه زمينه ذكر و نيايش و دل شكستگى در زن قوى‏تر است. (37)
لذا زنان ما مى‏توانند با بهره‏گيرى از اين موهبت الهى يعنى عاطفه، رقت قلب و رافتى كه در وجود آنها به وديعت نهاده شده، با قوت و قدرت به مبارزه با شيطان درونى برخاسته و به مراحل عالى تقوا، تزكيه و تهذيب نفس دست‏يابند و در نتيجه با حصن و حصارى محكم در برابر دشمن، روح و جان و فكر خود را بيمه نمايند و از آن طرف خود ثمره تقوا را ببينند و لذتش را بچشند كه خداى متعال وعده فرمود: «و من يتق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لايحتسب‏»; (38)
"هركس تقواى خدا را پيشه خود سازد خداوند براى او راه گشايش قرار مى‏دهد و از جايى كه گمان نمى‏برد روزيش مى‏رساند."
با اين سلاح نقشه‏هاى گسترده دشمن در جهت تهى ساختن جامعه ما بويژه بانوان از عقيده و ايمان و معنويت و ارزشهاى اسلامى نقش بر آب مى‏شود.
4. آنچه متمم و مكمل بحث قبل است اين كه زهد در برابر ظواهر دنيوى و سعى در اطاعت و عبادت حق، وجود آدمى را در مقابل مصايب، موانع و دشمنان درونى و بيرونى چون كوه استوار و مقاوم مى‏سازد. آن زهدى كه از عاليترين مقامات سالكان و بارزترين صفات انبياء و رسولان به شمار مى‏رود و بنا به تعريف مرحوم صدوق عبارت است از اين كه "انسان دوست‏بدارد آنچه خالقش مى‏پسندد و دشمن بدارد آنچه نزد خالقش مبغوض است. از حلال دنيا به اندازه كفايت‏بهره ببرد و به سوى حرامش نرود." عبادت نيز هم به معناى وسيعش (قصد تقرب در تمام حركات و سكنات) و هم به معناى خاص اصطلاحيش (عبادات واجب و مستحب) مورد نظر است.
مقام معظم رهبرى ضمن توصيف وجود مقدس حضرت زهرا«عليهاالسلام‏»، چنين فرمودند:" آن زنى كه خود را در دامنه آن قله‏اى مى‏بيند كه در اوج آن، حضرت فاطمه زهرا«عليهاالسلام‏» قرار دارد، بزرگترين زن تاريخ بشر يعنى زن مسلمان ايرانى است. و چنين زنى بايد از بازيچه‏هاى فراهم آمده تمدن غربى و روشهاى توطئه‏آميز غربى روى بگرداند و به آن بى‏اعتنايى كند. (39) "
آخر سخن اينكه ما را توان آن نيست كه به اوج عظمت و قداست اين بزرگواران دست توان يابيم ولى مى‏توانيم به تاسى از آنان خط مشى زندگى خود را تنظيم كنيم.
پى‏نوشت‏ها:
1) يونس، 35
2) صحيفه نور، ج‏16، ص 125
3) محلاتى - ذبيح‏الله: رياحين الشريعه، دارالكتب الاسلاميه، چاپ پنجم، ج‏3، ص‏39
4) احزاب ، 21
5) ممتحنه، 4
6) آية‏الله جوادى آملى عبدالله: زن در آئينه جلال و جمال، مركز نشر فرهنگى رجاء، چاپ اول، ص 64
7) تحريم، آيه 10-12
8) بحرانى - شيخ عبدالله: عوالم العلوم، ج 11، مقدمه چاپ جديد(فاطمة الزهرا)، ص 5
9) علامه مجلسى: بحار الانوار، ج‏53، چاپ جديد، باب 31، روايت‏9
10) آية‏الله جوادى آملى عبدالله: همان منبع، ص 132
11) روم، 30
12) مانند نحل،97، آل عمران، 195، نساء، 124، غافر، 40
13) صحيفه نور، ج‏6، ص‏186
14) همان، ص 85
15) همان، ص 194
16) علامه نقدى: زينب الكبرى، ، ص‏28
17) علامه نقدى: همان، ص 58-60
18) محلاتى - ذبيح‏الله: همان منبع، ج‏3، ص 58
19) امين - سيد محسن: اعيان الشيعه، بيروت، دارالتعاريف، ج‏7، ص‏137
20) محلاتى - ذبيح‏الله: همان منبع ، ج‏3، ص‏107
21) امين سيدمحسن: همان منبع ، ج‏7، ص‏139
22) همان منبع ، ج‏7، ص 138-139
23) محلاتى - ذبيح‏الله: همان منبع ، ج‏3، ص‏46
24) علامه نقدى: همان منبع، ص‏47-50
25) همان منبع ، ص 40-41
26) همان منبع ، ص‏57-58
27) امين - سيد محسن: همان منبع، ج‏7، ص‏139
28) علامه نقدى: همان منبع ، ص 35
29) همان منبع، ص 24
30) محلاتى - ذبيح‏الله: همان منبع، ج‏3، ص‏43
31) همان منبع، ص‏86
32) همان منبع ، ص‏27
33) علامه نقدى، همان منبع ، ص 32
34) همان مبنع، ص‏29
35) همان منبع ، ص 75
36) علامه مجلسى: بحارالانوار، ج‏7، ص 65
37) جوادى آملى - عبدالله: همان منبع، ص‏213
38) طلاق، 2-3
39)27/10/68


زینب علیها السلام الگوی حضور


پدیدآورنده: محمد عابدی ،
،
الگوی حضور کیست؟
گسترش روزافزون ارتباطات فرهنگی، جوامع مختلف را با فرآورده‏های فکری جدیدی که منعطف به تجربه‏ها و خواسته‏های غرب است رو به رو کرده است. در این بین جوامع اسلامی به دلایل متعدد از جمله: خودباختگی و مرعوب شدن در برابر پیشرفت تکنولوژی غرب، بیش از آنچه غرب از آنان بیاموزد، چشم به غرب دوخته‏اند و برای حضور زن در عرصه اجتماع، خصوصا مساله حجاب و پوشش، الگوهای غربی را برگزیده‏اند.
در کنار چنین رویکرد وابسته، رویکردی دینی نیز وجود دارد و آن ترسیم مرزهای حقیقی دین برای
حضور زن در عرصه‏های گوناگون، در راستای توسعه همه جانبه است. صاحبان این دیدگاه خود را در مقابل پیشرفت‏های تکنولوژی غرب مقهور نمی‏بینند.
گروه سومی نیز وجود دارد و آن دسته، دسته متحجران فکری‏اند که همواره کوشیده‏اند، سلایق خود را به نام دین در عرصه ترسیم مرزها به کار گیرند و بر آن اساس دچار افراطهایی شده‏اند که اساس حضور زن در اجتماع را به انحراف کشانده و مانع اساسی در راه توسعه جوامع اسلامی ایجاد کرده‏اند.
از این دیدگاه ارائه الگویی موفق از زنان اسلامی که با حفظ معیارهای دینی (از جمله حجاب) در عرصه‏های اجتماعی حضور یافته‏اند، می‏تواند حجتی در برابر گروه اول (غرب زدگان) و گروه سوم (متحجران) و مؤید و راهنمایی برای گروه دوم (واقع گرایان دینی) باشد. از این منظر ما گوشه‏ای از زندگی حضرت زینب علیها السلام را به تماشا می‏نشینیم تا ببینیم حضرت زینب علیها السلام چگونه توانست‏با حفظ پوشش، الگویی برای حضور زن مسلمان در اجتماع - خصوصا با مساله پوشش اسلامی که امروزه مورد توجه و خرده‏گیری است - باشد.
الف - زینب (س) قبل از کربلا:
حیات اجتماعی حضرت زینب علیها السلام را می‏توان به سه دوره تقسیم کرد:
الف: دوره اول، از آغاز تا قبل از کربلا که به دو نمونه از حضور اجتماعی حضرت اشاره می‏شود:
1- شیوه حضور برای وداع با مادر
وقتی امام علی علیه السلام حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را غسل داد; با حنوط پیامبر صلی الله علیه و آله حنوط کشید; کفن کرد و خواست ردا را ببندد، فرمود: «یا ام کلثوم، یا زینب! یا سکینه! یا فضه! یا حسن! یا حسین! هلموا تزودوا من امکم. فهذا الفراق و اللقاء فی الجنة; (1) ای ام‏کلثوم، ای زینب! ای فضه! ای حسن! ای حسین! بشتابید و از مادرتان بهره گیرید که این لحظه جدایی است و دیدار در بهشت است.» در پی این درخواست‏به دلیل آن که گروه دیگری از مردان (سلمان، عمار یاسر، مقداد، ابوذر و حذیفه) نیز از واقعه شهادت مطلع و احیانا حاضر بودند، (2) بانوان و دختران با رعایت پوشش کامل برای وداع در آن شرایط جانسوز حاضر شدند و در مورد شیوه پوشش حضرت زینب علیها السلام می‏نویسند:
«... زینب برقعی [روپوشی] آویخته و بدن خود را به ردایی پوشیده بود; دامن کشان همی بیامد و همی گفت: یا رسول الله! الآن حقا فقدناک; ای رسول خدا! واقعا امروز تو را از دست دادیم. دیگر تو را دیدار نخواهیم کرد ...» (3)
2- شیوه زیارت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
در این باره نیز هم حضرت زینب علیها السلام و هم امام علی علیه السلام توجه ویژه‏ای داشتند تا حضور حضرتش با حفظ منزلت وی همراه باشد. یحیی مازنی می‏گوید:
«هرگاه زینب علیها السلام می‏خواست‏شب به زیارت قبر جد خود، رسول خدا، صلی الله علیه و آله برود، امام حسن و امام حسین علیهما السلام از دو طرف او حرکت می‏کردند و خواهر خود را در حالی که در وسط قرار داده بودند، به سوی حرم پیامبر صلی الله علیه و آله می‏بردند و علی علیه السلام هم کسی را می‏فرستاد تا قبل از آن که زینب وارد حرم شود، چراغ‏های حرم را خاموش کند تا نامحرمی به سوی او نگاه نکند.» (4)
ب - حضرت زینب علیها السلام و نهضت کربلا:
دراین باره می‏توان تلاش برای حفظ کرامت و عفاف بانوان از جمله حضرت زینب علیها السلام را به دو بخش تقسیم کرد: اول اقداماتی که امام حسین علیه السلام برای حفظ شخصیت و عفاف آنان انجام داد تا در عین حضور در چنین صحنه و معرکه‏ای مقامشان نیز آسیب نبیند.دوم اقداماتی که اهل بیت و زینب کبری علیهم السلام برای حفظ عفاف و حجاب خود انجام دادند تا ضمن ادای رسالت‏حضور در صحنه اجتماع و جنگ، ملاک‏های حضور را نیز مراعات کنند.
1- اقدامات امام:
در این باره می‏توان به موضوع حفر خندق که مانع از حمله دشمن از پشت‏سر (5) یا بر پا ساختن خیمه‏ها به صورت درهم و کنار هم که موجب ایجاد امنیت‏برای بانوان در مقابل نفوذ و حمله ناگهانی دشمن می‏شد، اشاره کرد. (6) امابه یادماندنی‏ترین فراز همان سخنان امام علیه السلام است که از گودال قتلگاه برخاست و تا به امروز در گوش جهانیان طنین‏انداز است.آری! بعد از آن که امام علیه السلام تمام یاران خود را از دست داد و یکه و تنها ماند، به تحریک عمر سعد از هر سو امام علیه السلام را محاصره و به او حمله کردند. به این ترتیب بین حضرت و خیمه‏ها فاصله ایجاد کردند و خیمه‏های بانوان در معرض خطر قرار گرفت. در این هنگام بود که ندای جاوید امام علیه السلام به گوش رسید: «و یحکم یا شیعة آل ابی سفیان! ان لم یکن لکم دین و کنتم لاتخافون المعاد فکونوا احرارا فی دنیاکم وارجعوا الی احسابکم اذ کنتم اعرابا;
وای بر شما! ای رهپویان آل ابی سفیان! اگر دین ندارید و از روز حساب نمی‏ترسید، در دنیای خود آزاد مرد باشید و به حسب (شرافت قبیله‏ای ..). خود بنگرید چون شما عرب هستید.»
در این لحظه شمر ندا برآورد که‏ای فرزند فاطمه! چه می‏گویی؟ امام فرمود: «اقول انا الذی اقاتلکم و تقاتلونی و النساء لیس علیهن جناح فامنعوا عتاکم عن التعرض لحرمی ما دمت‏حیا;» (7) می‏گویم من با شما می‏جنگم و شما با من در نبردید. زنان گناهی ندارند، پس تا من زنده‏ام، عصیانگری خود را از حرم من باز دارید.»
نمونه‏ای دیگر از تلاش امام برای حفظ و پاسداشت منزلت‏بانوان را می‏توان در جریان خبری که در کتاب مناقب آل ابی طالب نقل شده به عیان دید: «امام بعد از شهادت تمام یاران، برای تجدید قوا به سوی رود فرات تاخت و خود را به آب رساند. همین که خواست جرعه‏ای آب بنوشد، شخصی از لشکر عمر سعد فریادزد: یا ابا عبدالله! تتلذذ بشرب الماء و قد هتکت‏حرمک؟ ; ای ابا عبدالله! با نوشیدن آب لذت می‏بری، حال آن که به حرم تو تعرض می‏شود؟ ... امام بلافاصله حتی بی آن که آب بنوشد، آبی را که در دست گرفته بود، بر زمین ریخت و با شتاب به سوی خیمه‏ها آمد و دید به خیمه‏ها تعرضی نشده است.» (8)
2- نقش بانوان و زینب علیها السلام در حفظ منزلت
حضرت زینب علیها السلام و دیگر بانوان در طول مدت جنگ هرگز در برابر مصیبت‏های جانگداز اختیار از دست ندادند و از حریم عفاف خارج نشدند.آن گاه که امام علیه السلام به شهادت رسید، لشکر غارتگر به قصد غارت به خیمه‏ها یورش برد.ابن طاووس می‏نویسد: «تسابق القوم علی نهب بیوت آل الرسول و قرة عین البتول حتی جعلوا ینتزعون ملحفة المرئة علی ظهرها و خرج بنات آل رسول الله و حریمه یتساعدون علی البکاء; (9)
مردم برای غارت خانه‏های اولاد پیامبر صلی الله علیه و آله و نور چشم فاطمه علیها السلام حمله بردند. حتی چادری که زن به کمرش بسته بود می‏کشیدند و می‏بردند و دختران و زنان خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله از خیمه‏ها بیرون ریختند و دسته جمعی می‏گریستند.»
ابن طاووس در ادامه از غیرت زنی از طایفه بکر بن وائل که به همراه شوهرش در میان اصحاب عمر بن سعد بود، یاد می‏کند و می‏نویسد: «فلما رات القوم قد اقتحموا علی نساء الحسین علیه السلام و فسطاطهن و هم یسلبونهن اخذت سیفا واقبلت نحو الفسطاط و قالت‏یا آل بکر بن وائل اتسلب بنات رسول الله صلی الله علیه و آله لا حکم الا لله یا لثارات رسول الله صلی الله علیه و آله فاخذها زوجها و ردها الی رحله; آن زن وقتی دید مردم [به یک باره] بر زنان [و دختران] حسین علیه السلام و خیمه‏های آن‏ها تاختند و لباس از تن آن‏ها بیرون می‏آوردند، شمشیری به دست گرفت و رو به خیمه آمد و فریاد زد: ای مردان قبیله بکر! آیا لباس از تن دختران رسول خدا به یغما برده می‏شود؟ حکمی نیست جز حکم خدا، ای کشندگان رسول خدا! شوهرش دستش را رفت‏به جایگاهش برگرداند.» در پی آن بود که بانوان را بی پوشش از خیمه‏ها بیرون راندند و خیمه‏ها را آتش زدند. (10) حضرت زینب علیها السلام و زن‏های اهلبیت، در وضعیت پیش آمده برای حفظ عفاف و حجاب خود اقدامات ذیل را انجام دادند:
1- فرار بانوان از معرض خطر
اهل بیت و حضرت زینب علیها السلام در مقابل این رفتارهای خشن و خلاف، چاره‏ای جز فرار نداشتند. علامه مجلسی به نقل از فاطمه صغرا، دختر امام حسین علیه السلام می‏نویسد: «جلوی خیمه ایستاده بودم و بر پیکر قطعه قطعه شده پدر و یارانش و صحنه تاختن اسب‏ها بر پیکرشان نگاه می‏کردم و با خود می‏اندیشیدم که اینان بعد از پدر، با ما چه خواهند کرد! که ناگهان متوجه شدم سواری به سوی زنان یورش می‏برد و با ته نیزه آنان را می‏راند و آن‏ها هم به یکدیگر پناه می‏برند و چادرها و مقنعه‏های زنان گرفته شده و فریاد وا محمداه! وا علیاه! وا جداه! وا ابتاه و... بلند است. قلبم فرو ریخت و با وحشت‏به جست وجوی عمه‏ام ام کلثوم (زینب) پرداختم. در همین لحظات بود که دیدم آن سوار به سوی من می‏آید. با سرعت از آن جا گریختم ولی او به طرف من آمد و به یک باره ضربه سنگین ته نیزه را بر کتف خود احساس کردم و با صورت به زمین افتادم. او مقنعه‏ام را کشید و گوشواره‏ام را از گوشم کند و خون بر گونه‏هایم جاری شد و بی‏هوش شدم. وقتی به هوش آمدم. عمه‏ام را در کنار خود دیدم که گریه می‏کند و می‏گوید: بلند شو; برویم; ببینیم بر سر خواهران و برادرت چه آمده است! گفتم: «یا عمتاه! هل من خرقة استربها راسی عن اعین النظار؟ ; ای عمه! آیا پارچه‏ای هست که با آن سرم را از چشم‏های تماشاچیان بپوشانم؟» فرمود: «یا بنتاه و عمتک مثلک; دخترم عمه‏ات نیز مثل تو است.» و من نگاه کردم دیدم سرش برهنه و دستش از شدت ضربه‏ها کبود شده است.» (11)
2- مقاومت در برابر هتک حجاب
علاوه بر این اهل بیت و بانوان در برابر این هجوم وحشیانه تا آن جا که می‏توانستند در همان صحنه نابرابر هم مقاومت می‏کردند تا حجاب و عفافشان آسیب نبیند. لذا مرحوم مفید به نقل از حمید بن مسلم می‏نویسد: «به خدا قسم بارها دیدم که زنی از زنان یا دختران اهل بیت امام حسین را که چادرش از پشت‏سر گرفته و کشیده می‏شد [بعد از مقاومت زنان تا آخرین لحظه] بالاخره زن مغلوب می‏شد و چادر یا لباسش غارت می‏شد.» (12)
3- مطالبه پوشش‏های غارت شده
بانوان در اولین فرصتی که برای ابراز درخواست می‏یابند، تقاضای بازگرداندن چادرها و حجاب‏هایشان را می‏کنند. به نقل از حمید بن مسلم:
«وقتی به علی بن الحسین که بسیار مریض و در بستر افتاده بود رسیدیم، عمرسعد آمد، زنان در مقابل او شیون کردند و او متاثر از آن چه می‏دید گفت: هیچ کدام حق ندارید به خانه‏های این زنان وارد شوید یا متعرض این جوان مریض شوید. زنان نیز از او درخواست کردند که دستور دهد لباس‏های غارت شده را برگردانند او نیز دستور صادر کرد ولی به خدا سوگند، هیچ کس دستور را اجرا نکرد.» (13)
ج - حضرت زینب علیها السلام و دوران اسارت
بخش سوم از حضور حضرت زینب علیها السلام مربوط به دوران اسارت می‏شود که در این دوره نیز وی بارها کوشید موضوع پوشش و حجاب را پیش کشد و به هر نحو ممکن آن را برای خود و دیگر بانوان فراهم سازد که به نمونه‏هایی از آن اشاره می‏شود:
1- شیوه سخنرانی زینب علیها السلام در جمع مردم کوفه
بانوان اهل بیت علیهم السلام را وارد شهر کوفه کردند. زینب علیها السلام مصمم بود تا دل‏های کوفیان را منقلب کند. تصمیم گرفت در جمع آنان خطبه بخواند - خطبه‏ای آتشین که دل‏ها را به آتش کشد و جان‏ها را سوزاند - اما مهم نحوه سخن گفتن اوست. شهید مطهری اوج عفاف و منزلت زینب را در این هنگامه به خوبی به تصویر می‏کشد: «... زینب شاید از روز تاسوعا اصلا خواب به چشمش نرفته. سرهای مقدس را قبلا برده بودند.... وضع عجیبی است، غیر قابل توصیف. دم دروازه کوفه دختر علی، دختر فاطمه، این جا تجلی می‏کند. این زن با شخصیت که در عین حال زن باقی ماند و گران بهاء، خطابه‏ای می‏خواند، راویان چنین نقل کرده‏اند که در یک موقع خاصی زینب موقعیت را تشخیص داد و «قد اومات‏» دختر علی یک اشاره کرد.... گویی نفس‏ها در سینه حبس شد و صدای زنگ‏ها و هیاهوها خاموش شد.... راوی گفت: «ولم ار والله خفرة قط انحلق منها» این «خفره‏» خیلی ارزش دارد. خفره یعنی، زن با حیاء، این زن نیامد مثل یک زن بی‏حیا حرف بزند. زینب آن خطابه را در نهایت عظمت القا کرد.... این است نقش زن به شکلی که اسلام می‏خواهد. شخصیت در عین حیا، عفاف، عفت، پاکی و حریم.» (14)
2- مجلس عبیدالله بن زیاد
ابن زیاد که حداکثر بی‏شرمی را نسبت‏به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله روا داشته بود، در آستانه ورود اسرا نیز مجلس جشنی برقرار کرد. او مجلس مفصلی تدارک دید و دستور داد سر شهدا را نیز بیاورند پس از آن اهل بیت علیهم السلام را وارد کردند. شیخ مفید می‏نویسد: «دخلت زینب علی ابن زیاد و علیها ارذل ثیابها و هی متنکرة‏» و ابو مخنف می‏نویسد: «هی تستر وجهها بکمها» و طریحی در منتخب می‏نویسد «کانت تتخفی بین النساء و هی تستر وجهها بکمها لان قناعها اخذ منها» آری، هنگامی که زینب به مجلس پسر زیاد وارد می‏شد، پست‏ترین لباس به تن داشت و صورتش را با آستین پوشانده بود، او میان زنان، خود را مخفی می‏کرد و صورتش را با آستنین می‏پوشاند، چون مقنعه‏اش را از او گرفته بودند.» و در تاریخ طبری نیز آمده که در گوشه‏ای نشست و زنان و دختران دورادور او را گرفتند. (15)
به این ترتیب زینب علیها السلام در این مجلس نیز نهایت تلاش را برای حفظ عفاف و پوشش به کار برد. همین کار توجه ابن زیاد را جلب کرد و او پرسید: «این زن کیست؟ پاسخی نشنید، بار دوم هم پاسخ نشنید و بار سوم یکی از دختران جواب داد: «هذه زینب بنت فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه و آله‏» ابن زیاد به گمان این که با این همه فشاری که بر بانوان آورده، حالا می‏تواند استفاده‏ای عوام فریبانه هم از وجود آنان ببرد، گفت: «الحمدلله الذی افضحکم و قتلکم و اکذب احدوثتکم; شکر خدایی را که شما را رسوا کرد و کشت و افسانه شما را دروغ نمود» اما زینب سخن او را بی پاسخ نگذاشت و فرمود: «الحمد لله الذی اکرمنا بنبیه محمد و طهرنا من الرجس تطهیرا انما یفتضح الفاسق و یکذب الفاجر و هو غیرنا و الحمد لله....; ستایش خدای راست که ما را به وجود پیامبرش گرامی داشت و ما را از پلیدی پاک ساخت، به درستی که فاسق رسوا می‏شود و فاجر دروغ می‏گوید و او غیر از ماست و ستایش مخصوص خداست.» آن گاه ابن زیاد پرسید: رفتار خدا با برادر و خاندان خود را چگونه دیدی؟ حضرت زینب علیها السلام پاسخ داد: «ما رایت الا جمیلا هؤلاء قوم کتب الله علیهم القتل فبرزوا الی مضاجعهم و سیجمع الله بینک و بینهم فتحاج و تخاصم فانظر لمن یکون الفلج‏یومئذ هبلتک امک یابن مرجانه; (16) من جز نیکی ندیدم. اینان مردمی بودند که خداوند کشته شدن را برای آن‏ها مقرر فرموده بود و آنان نیز به آرامگاه خود شتافتند. ولی [بدان که] به زودی خدا میان تو و ایشان جمع می‏کند و تو را بازخواست می‏کند. پس نگران باش که در آن روز پیروزی از آن کیست؟ ای پسر مرجانه! مادرت به عزایت‏بنشیند.»
3- تقاضای دور نگاه داشتن سرها از کاروان
به محض آن که نامه عبیدالله بن زیاد به یزید رسید، وی دستور داد که سر بریده امام و دیگران را همراه با اموال و زنان و عیالات حضرت به شام بفرستند. او نیز محضر بن ثعلبه عائذی را مامور کرد تا اسیران را همچون کفار شهر به شهر ببرد و به شام برساند. با هر مصیبتی بود، کاروان به شام نزدیک شده، ام کلثوم (زینب) به شهر نزدیک شد و فرمود: «نیازی دارم... اذا دخلت‏بنا البلد فاحملنا فی درب قلیل النظارة و تقدم الیهم ان یخرجوا هذه الرؤوس من بین المحامل و ینحونا عنها فقد خزینا من کثرة النظر الینا و نحن فی هذه الحال; (17) ما را که به این شهر می‏بری، از دروازه‏ای ببر که تماشاگر کمتر باشد و [دیگر این که] به این‏ها پیشنهاد کن سرها را از میان کجاوه‏ها بیرون ببرند و ما را از آن‏ها دور کنند که از بس ما را به این حال دیدند، خوار شدیم.» که البته شمر به دلیل خباثتی که داشت، درست‏بر عکس توصیه حضرت عمل کرد. حضرت سکینه علیها السلام نیز از راهی دیگر کوشید به این هدف برسد و یکی از حاضران (سهل بن سعد) به توصیه حضرت مبلغ چهارصد دینار به مامور مربوطه داد تا سرها را از بین جمعیت‏بیرون ببرد و او نیز چنین کرد (18) و به این ترتیب تلاش بانوان برای حداقل کمتر دیده شدن به نتیجه رسید.
4- در مجلس یزید
در این مجلس وقایع شرم‏آوری روی داد که تقاضای به کنیزی دادن فاطمه بنت الحسین، را می‏توان نام برد که با درایت‏حضرت زینب علیها السلام خنثی شد و بعد جسارت و اشعار کفرآمیز یزید. به نوشته ابن طاووس: یزید چوب خیزرانی به دست گرفت و با آن به دندان‏های امام کوبید و این اشعار را خواند:
«لیت اشیاخی ببدر شهدوا
جزع الخزرج من وقع الاسل
لاهلوا واستهلوا فرحا
ثم قالوا یا یزید لاتشل; ای کاش! بزرگان قبیله من که در جنگ بدر کشته شدند، اکنون زنده بودند و زاری قبیله خزرج را از زدن شمشیرها و نیزه‏ها می‏دیدند. در آن وقت از شدت خوشحالی فریاد می‏کشیدند که ای یزید! دست تو درد نکند.» این حرکات، خشم برخی مانند ابو برزه سلمی را برانگیخت. باری، موقعیت مناسب برای حضرت زینب کبری علیها السلام فراهم آمد. او برخاست و خطبه‏ای خواند که تمام رشته‏های یزید را پنبه کرد. از جمله در مورد سلب حجاب بانوان فرمود:
«... امن العدل یابن الطلقا تخدیرک حرائک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا؟ قد هتکت‏ستورهن و ابدیت وجوههن تحدوبهن الاعداء من بلد الی بلد و یشرفهن اهل المناهل والمنافل و یتصفح وجوهی القریب والبعید والدنی والشریف ولیس معهن من رجالهن ولی ولا من حماتهن حمی... (19)
ای فرزند آزاد شدگان! این رسم عدالت است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده جای داده‏ای ولی دختران رسول خدا را اسیر در برابرت [به طوری که] پرده‏های احترامشان هتک شده و صورت‏هایشان نمایان، آنان رادشمنان شهر به شهر می‏گردانند و در مقابل دیدگان مردم بیابانی و کوهستانی و در چشم‏انداز هر نزدیک و دور و پست و شریف، نه از مردانشان سرپرستی دارند و نه از یارانشان حمایت کننده‏ای؟»
بنابراین حضرت زینب علیها السلام در آخرین لحظات اسارت نیز دست از اعتراض به خاطر هتک حجاب بانوان برنمی‏دارد و آن را به عنوان سند خباثت‏یزید بارها و بارها مطرح می‏کند.
پی‏نوشت‏ها:
1) بحارالانوار، ج 43، ص 179; دلایل الامامة، طبری، ص 44.
2) بحارالانوار، ج 78، ص 310.
3) ریاحین الشریعه، ج 3، ص 51. نقل از عمدة الطالب و ناسخ التواریخ، زندگانی حضرت زینب علیها السلام، ص 191.
4) زینب کبری، علامه نقدی، ص 40; ریاحین الشریعه، ج 3، ص 60 و خصائص زینبیه، سید نورالدین جزایری، ص 169.
5) شیخ مفید، ارشاد، ج 2، ص 95.
6) همان، ص 93.
7) بحارالانوار، ج 45، ص 51 و اللهوف علی قتلی الطفوف، سید بن طاووس، ص 119.
8) مناقب آل ابی طالب، ابوالفرج اصفهانی، ج 4، ص 58 و بحارالانوار، ج 45، ص 51.
9) اللهوف، صص 132 و 131.
10) همان، ص 132 و ابن نمادر مشیر الاحزان می‏گوید: «ثم اشتغلوا بنهب عیال الحسین و سنائه حتی تسلب المراة مقنعتها من راسها و خاتمها من اصبعها و قرطها من اذنها و حجلها من رجلها...» ریاحین الشریعه، ج 3، ص 105.
11) بحارالانوار، ج 45، صص 60 و 61.
12) ارشاد مفید، ج 2، ص 112.
13) همان، ص 113.
14) حماسه حسینی، ج 2، ص 336. متن روایت در لهوف، ص 146; بحارالانوار، ج 45، ص 108 و مقتل الحسین، خوارزمی، ج 2، ص 40.
15) ریاحین الشریعه، ج 3، ص 141 و بحارالانوار، ج 45، ص 116.
16) ارشاد مفید، ص 244; تاریخ طبری، ج 6، ص 263 و لهوف، ص 160.
17) لهوف، ص 174 و بحارالانوار، ج 45، ص 127.
18) بحارالانوار، ج 45، ص 127.
19) همان، ج 45، ص 134; احتجاج طبرسی، ص 122; جلاء العیون، ص 737 و لهوف، ص 182.



پيام‏آور كربلا، زينب كبرى، دختر اميرالمؤمنين على بن ابى طالب و فاطمه زهرا [1] عليهاالسلام دخت گرامى رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در حيات پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به دنيا آمد. كنيه‏اش، امّ كلثوم، امّ عبداللّه و امّ الحسن است، ولى براى اين مظلومه كنيه‏هاى مخصوصى مانند «امّ المصائب»، «امّ الرزايا» و «امّ النوائب» نيز ذكر كرده‏اند. [2] پدر گرامى‏اش او را به ازدواج برادرزاده خويش عبداللّه بن جعفر درآورد كه على، عون اكبر، عبّاس، محمّد و امّ كلثوم ثمره اين پيوند بودند.
نام مباركش به وسيله جبرئيل عليه‏السلام بر رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله عرضه شد و پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: وصيت مى‏كنم حاضران و غايبان را كه حرمت اين دختر را پاس دارند؛ او همانند خديجه كبرى عليهاالسلام است. [3]
سيد بن طاووس مى‏نويسد: آن‏گاه كه امام حسين عليه‏السلام به شهادت رسيد، زينب عليهاالسلام فرياد زد: «يا مُحَمَّداه! صَلّى عَلَيكَ مَليكُ السَّماءِ هذا حُسَينٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ مُنْقَطَعُ الاعْضاءِ وَ بَناتُكَ سَبايا، الىَ اللّهِ الْمُشْتَكى وَ اِلىَ مُحَمَّدٍ المُصطَفى وَ اِلى عَلىٍّ المُرْتَضى وَ الى فاطِمَةَ الزَهراء وَ الى حَمْزَةَ سَيّدِ الشُّهَداءِ! يا مُحَمَّداه! هذا حُسَينٌ ...»؛ [4] اى محمّد! فرشتگان آسمان بر تو درود فرستند. اين حسين است كه آغشته به خون است و اعضايش قطع شده، و اين دخترانت هستند كه اسير شده‏اند. به خدا و محمّد مصطفى و على مرتضى و فاطمه زهرا و حمزه سيّد الشهدا شكايت مى‏برم. اى محمّد! اين حسين است.
وى در مقامى بود كه توانايى حفظ اسرار امامت را داشت و امام حسين عليه‏السلام هنگام شدت بيمارى امام زين‏العابدين عليه‏السلام ، مطالبى به زينب عليهاالسلام فرمود و آن بانو داراى منزلت نيابت امامت گرديد. [5] شيخ صدوق به دو سند از احمد بن ابراهيم روايت مى‏كند كه پس از رحلت امام حسن عسكرى عليه‏السلام از حكيمه بنت محمّد بن على عليهاالسلام ، پرسيدند: شيعه به كه رجوع كند؟ فرمود: به امّ ابى محمد عليه‏السلام . پرسيدند: زنى مورد وصيت است؟ حكيمه گفت: آن حضرت به حسين عليه‏السلام اقتدا كرده است كه به خواهرش زينب بنت على عليه‏السلام وصيت نمود. [6]
سخنان حضرت زينب عليهاالسلام پس از شهادت سالار شهيدان، و خطبه‏هاى آن حضرت در بازار كوفه و در بارگاه ابن زياد و دربار يزيد در شام، چنان قوى و تكان‏دهنده بودند كه همگان را به حيرت واداشتند و مسلمانان را از خواب غفلت بيدار كردند. وى رسالت خويش را ـ كه زنده كردن دين جدّش بود ـ به نيكى انجام داد. سخنان وى را مورّخان و اصحاب مقاتل نقل كرده‏اند. [7]
او بيشتر شب‏ها را به تهجّد به صبح مى‏رساند و دايم قرآن تلاوت مى‏نمود، حتى شب يازدهم محرّم با آن‏همه فرسودگى و خستگى و ديدن مصيبت‏ها، به عبادت مشغول شد؛ چنان‏كه حضرت سجّاد عليه‏السلام مى‏فرمايد: «در آن شب، ديدم عمّه‏ام در جامه نماز نشسته و مشغول عبادت است.» [8]
مقامات سكينه و وقارش به خديجه كبرى عليهاالسلام ، عصمت و حيايش به فاطمه زهرا عليهاالسلام ، فصاحت و بلاغت كلامش به على مرتضى عليه‏السلام ، صبر و بردبارى‏اش به حسن مجتبى عليه‏السلام و شجاعت و رشادتش به سيدالشهداء عليه‏السلام همانندند.
ابن اثير مى‏نويسد: زينب عليهاالسلام زنى عاقل، خردمند و داراى منطقى قوى بود. [9]
آية‏الله خوئى مى‏گويد: زينب شريك و همراه برادرش حسين عليه‏السلام در دفاع از اسلام و جهاد در راه خدا و دفاع از دين (شريعت) جدّش سيدالمرسلين صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بود؛ در فصاحت، چنان بود كه گويا از زبان پدرش سخن مى‏گويد؛ در ثبات و پايدارى، همچون پدرش بود؛ نزد ظالمان و جائران خضوع نمى‏كرد و غير از خداى سبحان، از كسى نمى‏ترسيد. حق مى‏گفت و راستگو بود. جريان‏هاى تند او را نمى‏لرزاندند و طوفان و رعد و برق (روزگار) او را از بين نمى‏برد و حقيقتا كه او خواهر حسين عليه‏السلام و شريك آن حضرت در راه عقيده و جهادش‏بود. [10]
شيخ ذبيح‏اللّه محلاّتى مى‏نويسد: عقيده بنده اين است كه پس از فاطمه زهرا عليهاالسلام ، حضرت زينب افضل از جميع زنان اولين و آخرين است و هر كسى دوره زندگانى اين مظلومه را مطالعه نمايد، البته تصديق خواهد كرد؛ چه آنكه اين مخدّره جامع فضايل تكوينيه و تشريعيه بوده است. [11]
عمر رضا كحّاله مى‏گويد: سيّده‏اى جليل‏القدر و صاحب عقل برتر و رأى و فصاحت و بلاغت بود. (كلامش بسيار فصيح و بليغ بود.) [12]
فريد وجدى مى‏نويسد: زينب از برترين بانوان و بزرگ‏ترين برگزيدگان و جليل‏القدرترين زنان بود. [13]
سيدمحسن امين مى‏گويد: زينب عليهاالسلام از برترين بانوان بود ... فصاحت زبانش و بلاغت كلامش در خطبه‏هاى كوفه و شام چنان است كه گويا از زبان پدرش اميرالمؤمنين سخن مى‏گويد. [14]
علاّمه مامقانى او را از «نساء حديث» شمرده، مى‏نويسد: صدوق او را در مشيخه نام برده است و من مى‏گويم: «زَيْنَبُ و ما زَيْنَبُ؟ وَ ما اَدريكَ ما زَيْنَبُ؟ هِىَ عَقيلَةُ بَنى هاشِمٍ وَ قَدْ حازَتْ مِنَ الصِّفاتِ الْحَميدَةِ ما لَمْ يُحزْها بَعْدَ اُمِّها أحَدٌ حَتى حَقَّ اَنْ يُقالَ هِىَ الصِدّيقَةُ الصُغْرى، هِىَ فِى الْحِجابِ والْلِفّافِ مَزيدَةٌ لَمْ يَر شَخْصَها أحَدٌ مِنَ الرِّجالِ فى زَمانِ اَبيها وَ اَخَويها الاّ يَومَ طَّفِّ وَ هِىَ فِى الصَّبْرِ وَ الثَّباتِ وَ قُوَّةِ الايمانِ وَالتَّقوى وَحيدَةٌ وَ هِىَ فِى الْفَصاحَةِ وَ الْبَلاغَةِ كَاَنَّها تَفْرَغُ عَنْ لِسانِ أميرِالمؤمنين عليه‏السلام ...»؛ [15] زينب! كيست زينب؟! تو چه دانى كه كيست زينب؟ او بانوى بنى‏هاشم است كه در صفات ستوده، برترين است و كسى جز مادرش بر او افتخار و برترى ندارد، تا جايى كه اگر بگوييم او «صديقه صغرى» است، حق گفته‏ايم. در پوشيدگى و حجاب، چنان بود كه كسى از مردان در زمان پدر و برادرانش او را نديد، جز در واقعه كربلا. او در صبر و قوّت ايمان و تقوا منحصر به فرد بود و در فصاحت و بلاغت، گويا از زبان اميرالمؤمنين عليه‏السلام سخن مى‏گويد.
مجلسى نيز از آن حضرت، حديث نقل كرده است. [16] سخنان و اشعار حضرت زينب عليهاالسلام درباره گفتار و حالات امام حسين عليه‏السلام نيز به عنوان حديث، از معصوم عليه‏السلام محسوب مى‏گردند. [17]
................................................................................................................
.[1] پایگاه حوزه، مجلات، بانوان شیعه شماره 3،زنان راوى امام حسين عليه‏السلام
.[2] ذبيح‏اللّه محلاّتى، پيشين، ج 3، ص 46.
.[3] همان، ج 3، ص 38.
.[4] سيد بن طاووس، پيشين، ص 37.
.[5] همان، ص 57.
.[6] ابن بابويه، پيشين، ج 2، ص 501 و 507.
.[7] ر. ك: ابن طيفور، پيشين، ص 20 / ذبيح‏اللّه محلاتى، پيشين، ج 3 / سيدمحسن امين، پيشين، ج 7 / سيد بن طاووس، پيشين، ص 63 و 79 / عبدالرّزاق مقرم، مقتل الحسين، چ پنجم، قم، بصيرتى، 1394، ج 2، ص 40 / محمّدباقر مجلسى، پيشين، ج 45.
[8] . ذبيح‏الله محلاّتى، پيشين، ج 3، ص 62.
[9] . ابن اثير، پيشين، ج 5، ص 469.
[10] .ابوالقاسم خوئى، پيشين، ج 23، ص 191.
[11] . ذبيح‏اللّه محلاّتى، پيشين، ج 3، ص 40.
[12] . عمر رضا كحّاله، پيشين، ج 2، ص 91.
[13] . محمّد فريد وجدى، دائرة المعارف القرن العشرين، بيروت، دارالفكر، 1399 ق (1979)، ج 4، ص 795.
[14] . سيدمحسن امين، پيشين، ج 7، ص 137.
[15] . عبداللّه بن محمّد مامقانى، پيشين، ج 3، ص 79 من فصل «النساء».
[16] . محمّدباقر مجلسى، پيشين، ج 36، ص 351.
[17] ر. ك: ذبيح‏اللّه محلاّتى، پيشين، ج 3 / سيد بن طاووس، پيشين، ص 57.



پيام‏آور كربلا، زينب كبرى، دختر اميرالمؤمنين على بن ابى طالب و فاطمه زهرا [1] عليهاالسلام دخت گرامى رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در حيات پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به دنيا آمد. كنيه‏اش، امّ كلثوم، امّ عبداللّه و امّ الحسن است، ولى براى اين مظلومه كنيه‏هاى مخصوصى مانند «امّ المصائب»، «امّ الرزايا» و «امّ النوائب» نيز ذكر كرده‏اند. [2] پدر گرامى‏اش او را به ازدواج برادرزاده خويش عبداللّه بن جعفر درآورد كه على، عون اكبر، عبّاس، محمّد و امّ كلثوم ثمره اين پيوند بودند.
نام مباركش به وسيله جبرئيل عليه‏السلام بر رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله عرضه شد و پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: وصيت مى‏كنم حاضران و غايبان را كه حرمت اين دختر را پاس دارند؛ او همانند خديجه كبرى عليهاالسلام است. [3]
سيد بن طاووس مى‏نويسد: آن‏گاه كه امام حسين عليه‏السلام به شهادت رسيد، زينب عليهاالسلام فرياد زد: «يا مُحَمَّداه! صَلّى عَلَيكَ مَليكُ السَّماءِ هذا حُسَينٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ مُنْقَطَعُ الاعْضاءِ وَ بَناتُكَ سَبايا، الىَ اللّهِ الْمُشْتَكى وَ اِلىَ مُحَمَّدٍ المُصطَفى وَ اِلى عَلىٍّ المُرْتَضى وَ الى فاطِمَةَ الزَهراء وَ الى حَمْزَةَ سَيّدِ الشُّهَداءِ! يا مُحَمَّداه! هذا حُسَينٌ ...»؛ [4] اى محمّد! فرشتگان آسمان بر تو درود فرستند. اين حسين است كه آغشته به خون است و اعضايش قطع شده، و اين دخترانت هستند كه اسير شده‏اند. به خدا و محمّد مصطفى و على مرتضى و فاطمه زهرا و حمزه سيّد الشهدا شكايت مى‏برم. اى محمّد! اين حسين است.
وى در مقامى بود كه توانايى حفظ اسرار امامت را داشت و امام حسين عليه‏السلام هنگام شدت بيمارى امام زين‏العابدين عليه‏السلام ، مطالبى به زينب عليهاالسلام فرمود و آن بانو داراى منزلت نيابت امامت گرديد. [5] شيخ صدوق به دو سند از احمد بن ابراهيم روايت مى‏كند كه پس از رحلت امام حسن عسكرى عليه‏السلام از حكيمه بنت محمّد بن على عليهاالسلام ، پرسيدند: شيعه به كه رجوع كند؟ فرمود: به امّ ابى محمد عليه‏السلام . پرسيدند: زنى مورد وصيت است؟ حكيمه گفت: آن حضرت به حسين عليه‏السلام اقتدا كرده است كه به خواهرش زينب بنت على عليه‏السلام وصيت نمود. [6]
سخنان حضرت زينب عليهاالسلام پس از شهادت سالار شهيدان، و خطبه‏هاى آن حضرت در بازار كوفه و در بارگاه ابن زياد و دربار يزيد در شام، چنان قوى و تكان‏دهنده بودند كه همگان را به حيرت واداشتند و مسلمانان را از خواب غفلت بيدار كردند. وى رسالت خويش را ـ كه زنده كردن دين جدّش بود ـ به نيكى انجام داد. سخنان وى را مورّخان و اصحاب مقاتل نقل كرده‏اند. [7]
او بيشتر شب‏ها را به تهجّد به صبح مى‏رساند و دايم قرآن تلاوت مى‏نمود، حتى شب يازدهم محرّم با آن‏همه فرسودگى و خستگى و ديدن مصيبت‏ها، به عبادت مشغول شد؛ چنان‏كه حضرت سجّاد عليه‏السلام مى‏فرمايد: «در آن شب، ديدم عمّه‏ام در جامه نماز نشسته و مشغول عبادت است.» [8]
مقامات سكينه و وقارش به خديجه كبرى عليهاالسلام ، عصمت و حيايش به فاطمه زهرا عليهاالسلام ، فصاحت و بلاغت كلامش به على مرتضى عليه‏السلام ، صبر و بردبارى‏اش به حسن مجتبى عليه‏السلام و شجاعت و رشادتش به سيدالشهداء عليه‏السلام همانندند.
ابن اثير مى‏نويسد: زينب عليهاالسلام زنى عاقل، خردمند و داراى منطقى قوى بود. [9]
آية‏الله خوئى مى‏گويد: زينب شريك و همراه برادرش حسين عليه‏السلام در دفاع از اسلام و جهاد در راه خدا و دفاع از دين (شريعت) جدّش سيدالمرسلين صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بود؛ در فصاحت، چنان بود كه گويا از زبان پدرش سخن مى‏گويد؛ در ثبات و پايدارى، همچون پدرش بود؛ نزد ظالمان و جائران خضوع نمى‏كرد و غير از خداى سبحان، از كسى نمى‏ترسيد. حق مى‏گفت و راستگو بود. جريان‏هاى تند او را نمى‏لرزاندند و طوفان و رعد و برق (روزگار) او را از بين نمى‏برد و حقيقتا كه او خواهر حسين عليه‏السلام و شريك آن حضرت در راه عقيده و جهادش‏بود. [10]
شيخ ذبيح‏اللّه محلاّتى مى‏نويسد: عقيده بنده اين است كه پس از فاطمه زهرا عليهاالسلام ، حضرت زينب افضل از جميع زنان اولين و آخرين است و هر كسى دوره زندگانى اين مظلومه را مطالعه نمايد، البته تصديق خواهد كرد؛ چه آنكه اين مخدّره جامع فضايل تكوينيه و تشريعيه بوده است. [11]
عمر رضا كحّاله مى‏گويد: سيّده‏اى جليل‏القدر و صاحب عقل برتر و رأى و فصاحت و بلاغت بود. (كلامش بسيار فصيح و بليغ بود.) [12]
فريد وجدى مى‏نويسد: زينب از برترين بانوان و بزرگ‏ترين برگزيدگان و جليل‏القدرترين زنان بود. [13]
سيدمحسن امين مى‏گويد: زينب عليهاالسلام از برترين بانوان بود ... فصاحت زبانش و بلاغت كلامش در خطبه‏هاى كوفه و شام چنان است كه گويا از زبان پدرش اميرالمؤمنين سخن مى‏گويد. [14]
علاّمه مامقانى او را از «نساء حديث» شمرده، مى‏نويسد: صدوق او را در مشيخه نام برده است و من مى‏گويم: «زَيْنَبُ و ما زَيْنَبُ؟ وَ ما اَدريكَ ما زَيْنَبُ؟ هِىَ عَقيلَةُ بَنى هاشِمٍ وَ قَدْ حازَتْ مِنَ الصِّفاتِ الْحَميدَةِ ما لَمْ يُحزْها بَعْدَ اُمِّها أحَدٌ حَتى حَقَّ اَنْ يُقالَ هِىَ الصِدّيقَةُ الصُغْرى، هِىَ فِى الْحِجابِ والْلِفّافِ مَزيدَةٌ لَمْ يَر شَخْصَها أحَدٌ مِنَ الرِّجالِ فى زَمانِ اَبيها وَ اَخَويها الاّ يَومَ طَّفِّ وَ هِىَ فِى الصَّبْرِ وَ الثَّباتِ وَ قُوَّةِ الايمانِ وَالتَّقوى وَحيدَةٌ وَ هِىَ فِى الْفَصاحَةِ وَ الْبَلاغَةِ كَاَنَّها تَفْرَغُ عَنْ لِسانِ أميرِالمؤمنين عليه‏السلام ...»؛ [15] زينب! كيست زينب؟! تو چه دانى كه كيست زينب؟ او بانوى بنى‏هاشم است كه در صفات ستوده، برترين است و كسى جز مادرش بر او افتخار و برترى ندارد، تا جايى كه اگر بگوييم او «صديقه صغرى» است، حق گفته‏ايم. در پوشيدگى و حجاب، چنان بود كه كسى از مردان در زمان پدر و برادرانش او را نديد، جز در واقعه كربلا. او در صبر و قوّت ايمان و تقوا منحصر به فرد بود و در فصاحت و بلاغت، گويا از زبان اميرالمؤمنين عليه‏السلام سخن مى‏گويد.
مجلسى نيز از آن حضرت، حديث نقل كرده است. [16] سخنان و اشعار حضرت زينب عليهاالسلام درباره گفتار و حالات امام حسين عليه‏السلام نيز به عنوان حديث، از معصوم عليه‏السلام محسوب مى‏گردند. [17]
................................................................................................................
.[1] پایگاه حوزه، مجلات، بانوان شیعه شماره 3،زنان راوى امام حسين عليه‏السلام
.[2] ذبيح‏اللّه محلاّتى، پيشين، ج 3، ص 46.
.[3] همان، ج 3، ص 38.
.[4] سيد بن طاووس، پيشين، ص 37.
.[5] همان، ص 57.
.[6] ابن بابويه، پيشين، ج 2، ص 501 و 507.
.[7] ر. ك: ابن طيفور، پيشين، ص 20 / ذبيح‏اللّه محلاتى، پيشين، ج 3 / سيدمحسن امين، پيشين، ج 7 / سيد بن طاووس، پيشين، ص 63 و 79 / عبدالرّزاق مقرم، مقتل الحسين، چ پنجم، قم، بصيرتى، 1394، ج 2، ص 40 / محمّدباقر مجلسى، پيشين، ج 45.
[8] . ذبيح‏الله محلاّتى، پيشين، ج 3، ص 62.
[9] . ابن اثير، پيشين، ج 5، ص 469.
[10] .ابوالقاسم خوئى، پيشين، ج 23، ص 191.
[11] . ذبيح‏اللّه محلاّتى، پيشين، ج 3، ص 40.
[12] . عمر رضا كحّاله، پيشين، ج 2، ص 91.
[13] . محمّد فريد وجدى، دائرة المعارف القرن العشرين، بيروت، دارالفكر، 1399 ق (1979)، ج 4، ص 795.
[14] . سيدمحسن امين، پيشين، ج 7، ص 137.
[15] . عبداللّه بن محمّد مامقانى، پيشين، ج 3، ص 79 من فصل «النساء».
[16] . محمّدباقر مجلسى، پيشين، ج 36، ص 351.
[17] ر. ك: ذبيح‏اللّه محلاّتى، پيشين، ج 3 / سيد بن طاووس، پيشين، ص 57.


زينب، دختر على بن‏ابى‏طالب عليه‏السلام [1] ابن عبدالمطلب‏بن‏هاشم قريشى هاشمى و مادرش فاطمه زهرا عليهاالسلام دخت گرامى رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم است. زينب در زمان حيات پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم به دنيا آمد. كنيه‏اش ام كلثوم، ام عبداللّه‏ و ام الحسن است؛ولى براى ايشان كنيه‏هاى مخصوصى نيز مانند ام المصائب، ام الرزايا و ام النوائب ذكر كرده‏اند.[2] پدر گرامى‏اش او رابه ازدواج برادرزاده خويش، عبداللّه‏بن جعفر در آورد كه على، عون اكبر، عباس، محمد وام كلثوم ثمره اين پيوند بودند.
زمان وفات و محل دفن حضرت زينب عليهاالسلام دقيقا مشخص نيست؛ هرچند تاريخ نويسان، از جمله زركلى، سال 62 هجرى را ذكر كرده‏اند.[3] علامه ماقانى و سيد امين نوشته‏اند: پس از واقعه كربلا، اهل بيت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم نخست به شام و پس از آن به مدينه برده شدند. حضرت زينب عليهاالسلام هشتاد روز پس از ورود به مدينه از دنيا رفت و ثابت نشده است كه از آن جا خارج شده باشد، و در مدينه مدفون گرديد.[4] بنابراين، طبق گفته ايشان، زمان وفات اين بانوى گرامى، رجب سال 61 هجرى در مدينه است.
فضيلت‏هاى بانو زينب عليهاالسلام مشهورتر از آن است كه نياز به بيان داشته باشد. نام مباركش به وسيله جبرئيل عرضه شد و پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فرمود: «وصيت مى‏كنم حاضران و غايبان را كه حرمت اين دختر را پاس بداريد. همانا وى به خديجه كبرى مانند است.»[5] همه اهل فصاحت و بلاغت اعتراف دارند كه اين بانوى بزرگ، هر گاه لب به سخن مى‏گشود، گويا حضرت على عليه‏السلام سخن مى‏گفت. مرتبه عفت و عصمت و عقل و دانش آن بانو، همچون مادر گرامى‏اش، چنان والاست كه قلم از توصيفش عاجز است.
حضرت زينب عليهاالسلام در عبادت، زهد، تقوا، وجود و سخا سرآمد زنان زمان خويش بود. از مال و زينت و آسايش خويش در خانه همسرش چشم پوشيد و براى انجام وظيفه، به همراه برادرش، رهسپار بيابان‏ها شد. در خضوع، خشوع و عبادت، وارث مادر گرامى و پدر بزرگوارش بود. بيشتر شب‏ها را به تهجد صبح مى‏كرد و همواره قرآن تلاوت مى‏فرمود. حتى شب يازدهم محرم، با آن همه فرسودگى و خستگى و تحمل مصيبت‏ها، به عبادت مشغول شد؛ چنان كه حضرت سجاد عليه‏السلام مى‏فرمايد: «در آن شب ديدم كه عمه‏ام بر جانماز نشسته و مشغول عبادت است».[6]
سكينه و وقارش به خديجه كبرى؛ عصمت و حيايش به فاطمه زهرا؛ فصاحت و بلاغت كلامش به على مرتضى؛ بردباريش به حسن مجتبى و شجاعت و رشادتش به سيدالشهدا عليه‏السلام همانند بود.
حضرت زينب از پدرش على بن ابى‏طالب عليه‏السلام ، فاطمه زهرا عليهاالسلام ، اسماء بنت عميس و ام ايمن روايت دارد و از آن حضرت نيز جابر بن عبداللّه‏ انصارى، فاطمه بنت حسين بن على عليه‏السلام ، عباد عامرى، عطاء بن سايب و محمد بن عمرو روايت كرده‏اند. آن حضرت، خطبه مادر بزرگوارش را چنين نقل كرده است:
«قالَتْ فاطِمَةُ فى خُطْبَتِها فى مَعْنى فَدَكَ: لِلّهِ فيكُم عَهْدٌ قَدَّمهُ الَيكُم وَ بَقيَّةٌ اسْتَخْلَفَها عَلَيكُم:[7] كتابُ اللّه‏ِ بَيِّنَةً بَصائِرَهُ وَ آيٌ مُنْكَشِفَةً سَرائِرُهُ، وَ بُرهانٌ مُتَجَلِّيَةٌ ظَواهِرُه، مُديمٌ لِلْبَريَّةِ إسْتِماعُهُ، وَ قائِدٌ الَى الرِّضوانِ إتْباعُهُ، مُؤَدّيا إلَى النَّجاةِ أشياعَهُ، فيهِ تِبيانُ حُجَجِ اللّه‏ِ المُنَوَّرَةٌ، وَ مَحارِمُهُ المحْدودَةُ وَفَضائِلُهُ المَنْدوبَةُ[8] و...؛[9] فاطمه عليهاالسلام در خطبه‏اش درباره فدك فرمود: خدا را با شماعهدوپيمانى است كه برايتان فرستاده و بازمانده‏اى است كه در ميان شما به جاى گذاشته است. اولى كتاب خداست كه دليل برهان او است؛ نشانه‏اى كه كشف كننده اسرارش است و دليلى است كه ظواهر آن را روشن مى‏كند و جلا مى‏دهد. گوش دادن به آن، پيوسته براى نيكى و خير است و رهبرى است كه پيروانش را به سوى بهشت مى‏خواند. پيروانش را به سوى نجات سوق مى‏دهد. در آن، حجت‏هاى نورانى خداوند بيان شده است، حرام‏هاى آن مشخص گرديده و فضيليت‏هايش ذكر شده است.
ابن قولويه به سند خود از قدامة بن زائده از امام على بن الحسين عليه‏السلام از حضرت زينب روايت مى‏كند كه گفت: «حَدَّثَتْنى اُمُّ ايْمَنٍ أنَّ رَسولَ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم زارَ مَنْزِلَ فاطِمَةَ عليهاالسلام فى يَومٍ مِنَ الايّامِ فَعَمِلَتْ لَهُ حَريرَةً وَ أتاهُ الَيهِ بِطَبَقٍ فيهِ تَمْرٌ ثُمَّ قالَت: اُمُّ اَيْمَنٍ: فَأتَيْتُهم بِقَدَحٍ فيهِ لَبَنٌ وَ زَبَدٌ فَأكَلَ رَسولُ اللّه‏ِ وَ عَلىٌ وَ فاطِمَةٌ وَ الْحَسَنُ وَ الحُسينُ...».[10]
شيخ مفيد به سند خود از عيسى بن مهران از يونس از سليمان هاشمى از زينب بنت على بن ابى‏طالب عليه‏السلام روايت مى‏كند كه گفت: «لَمّا اجْتَمَعَ رَأىُ اَبى بَكرٍ عَلى مَنْعِ فاطِمَةَ فَدَكَ وَ الْعوالى وَآيَسَتْ مِنْ اجابَتِهِ لَها عَدَلَت الى قَبْرِ اَبيها رَسولِ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فَألقَت نَفسَها عَلَيهِ وَ شَكَت الَيهِ ما فَعَلَهُ القَومُ بِها وَ بَكَتْ حَتّى بَلَّتْ تُرْبَتُهُ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم بِدُموعِها وَ نَدَبَتْ...؛[11] هنگامى كه نظر ابوبكر بر اين قرار گرفت كه دست فاطمه عليهاالسلام را از فدك و عوالى كوتاه كند و فاطمه عليهاالسلام از پاسخ وى مأيوس شد، به سوى قبر پدرش رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم روى آورد، خود را روى قبر انداخت و نزد آن حضرت از رفتار مردم با خود گله كرد و گريه سر داد تا جايى كه تربت آن حضرت خيس شد و نوحه سر داد و شعرى سرود».
..................................................................................................................
[1] .پایگاه حوزه، مجلات، شیعه شناسی شماره 1، زنان راوى حضرت زهرا عليهاالسلام
[2] .رياحين الشريعه؛ پيشين، ج3، ص 46
[3] .زركلى، خيرالدين، الاعلام؛ ج 3؛ زينب بانوى قهرمان كربلا (ترجمه): ص 172
[4] .تنقيح المقال؛پيشين، ج3، ص 80؛ اعيان الشيعه؛ پيشين، ج7، ص 140
[5] .رياحين الشريعه؛ پيشين، ج3، ص 38
[6] .رياحين الشريعه؛پيشين، ج3، ص 62
[7] .شايد منظور از عهد، كتاب؛ و مقصود از بقيّة، عترت باشد همچنان كه در حديث ثقلين آمده است.
[8] .منظورازمحارم،محرمات‏ومنهيات است. مقصود از فضايل مندوبه، امور واجب و مستحب است.
[9] .شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه؛ ج 3، ص 567. از خطبه‏هاى حضرت زهراست و فقط كمى از آن در اين‏جا آمده است، ر. ك. به: همين كتاب و كتاب‏هاى علل الشرايع، احتجاج طبرسى و رجال الكشى.
[10] .ابن قولويه، كامل الزياره؛ ص 263 (ترجمه اين حديث در احاديث ام ايمن ذكر شد).
[11] .امالى صدوق؛ 40. فدك قريه‏اى است در حجاز كه تا مدينه دو يا سه روز راه بوده است و خداوند در سال هفتم هجرى پس از جنگ خيبر و فتح قلعه‏هايش نصيب رسول الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم كرد.